در فیزیک و شیمی و پزشکی و در بسیاری از رشته ها برای بالا بردن دقت دستگاه ها از یک سری استاندارهایی استفاده می نمایند و به اصطلاح دستگاه های تشخیصی را با استفاده از این استانداردها اپتیمایز می نمایند اینکار باعث می شود که دستگاه با استفاده از یک نمونه مشخص که برای ما شناختته شده است کار کرده و خطاهای وارد بر دستگاه از این طریق اصلاح می گردد. همانطور که گفتیم ذهن نیز مانند یک دستگاه دریافت کننده و تداخل دهنده امواج می باشد و از این جهت نیاز به اپتیمایز بخش های آن برای افزایش دقت لازم است.
ذهن انسان دارای بخشی است که از ذرات غیرمادی بدون حجم تشکیل یافته است و این بخش با دریافت سیگنال های ذرات غیرمادی دارای حجم که از اجسام مادی منتشر می شود کار خود را انجام می دهد. با توجه به اینکه این ذرات حجم ندارند از این جهت محدودیتی در خصوص آنالیز موج وجود ندارد و ذهن با سرعت و دقت زیادی این امواج را از محیط دریافت می نماید. ولی با توجه به اینکه افزایش فاصله از جسم مورد نظر می تواند بر روی شدت آن تاثیر گذار باشدو نیز به دلیل اینکه ذهن در بخش هایی ممکن است قدرت تداخل را از دست بدهد نیاز است برای به وجود آوردن حساسیت لازم در این بخش ها قسمت هایی از جسم مورد نظر را در اختیار داشت تا با تمرکز به آن امواج را مجددا دریافت و بخشی که برای این منظور لازم به فعالیت درست است را فعال و حساسیت آنرا افزایش داد.
به عنوان مثال فردی که کنار دریا می رود از امواج دریا و دریا امواج غیرمادی را دریافت می کند که این امواج تاثیرات خوبی بر ذهن می گذارد و وقتی از دریا دور می شویم تاثیر این امواج کاهش پیدا می کند و با گذشت زمان حساسیت این ناحیه از ذهن کاهش می یابد برای افزایش مجدد حساسیت در این بخش باید استاندارد سازی صورت بگیرد و این کار را می توان با همراه داشتن یک قطره از آب دریای مورد نظر انجام داد به این طریق که با نگاه کردن و توجه به قطره آب دریا مغز امواجی را که قبلا به صورت کامل دریافت می کرده مجددا دریافت می نماید و آن بخش هایی که قبلا کاملا حساس شده بودند مجددا فعال می شوند و با توجه به اینکه امواج آب دریای اصلی در محیط وجود دارد حالا مغز می تواند با دقت سابق خود این امواج را به خوبی دریافت نموده و آن احساس خوشایند تکرار خواهد شد بدون اینکه نیاز باشد ما دوباره کنار ساحل برویم.
ممنون سایت بسیار خوبی دارید ...