برای پیشرفت و جهش بسیار بزرگ در زمینه کامپیوترها و محاسبات کامپیوتری باید از الگوی ذهن برای این منظور استفاده نمود. ذهن علاوه بر قدرت ذخیره اطلاعات می تواند با ترکیب اطلاعات مفاهیم جدیدی را ایجاد نماید و همچنین ذهن می تواند الگوها و الگوریتم های جدیدی را ایجاد نماید که کامپیوترهای امروزی قادر به این کار نمی باشند و تنها با استفاده از الگوها و الگوریتم هایی که برای انها تعریف شده است کار می کنند.
با توجه به این موضوع باید اطلاعات را طوری ذخیره نمود که اطلاعات حالت دینامیک و فعال داشته باشند و هر مفهوم برای خود خاصیت میدانی ایجاد نماید که دارای برد و قدرت مناسب برای ادقام با دیگر مفاهیم باشد. برای این منظور ما باید مفاهیم را در داخل سیگنال های الکتریکی ذخیره نماییم و برای این منظور نباید ابتدا به تعریف یک الگوی مشخص اقدام نماییم بلکه باید به برهم کنش و تداخل امواج دقت نماییم و با توجه به تداخل مخرب و سازنده در امواج مختلف مغناطیسی و الکتریکی اقدام به تعریف مفاهیم مرتبط با هر سیگنال نماییم. بدین ترتیب ما سیگنال ها را ابتدا تولید و سپس با توجه به خواص تداخلی آنها با سایر امواج مفاهیمی را معادل آن ها قرار می دهیم و به این ترتیب دست خود را برای در نظر گرفتن مفاهیم جدید باز می گزاریم.
کار کردن با سیستم فعلی که استفاده از الگوریتم ها برای ایجاد محاسبات بر روی موضوع خاصی باشد نمی تواند به ایجاد مغز مصنوعی منجر شود و برای ساخت یک مغز مصنوعی باید اجازه دهیم مفاهیمی که به صورت سیگنال های مجزا تولید شده اند ایجاد امواج مغناطیسی مرتبط با خود را نمایند و تمام احتمالات مختلف مربوط به تداخل این امواج بر روی یکدیگر صورت گیرد و بعد از آن سیگنال های جدیدی ایجاد شوند که این سیگنال ها مفاهیم جدیدی را در خود دارند که می توانند به ایجاد مغز مصنوعی کمک نمایند.
برای ایجاد یک مدل اولیه و بسیار ساده می توان به ترتیب زیر عمل نمود :
صد رشته سیم نازک را در کنار یکدیگر قرار می دهیم و در داخل ده سیم مرکزی از این رشته سیم ها سیگنال های متغییری را ایجاد می نماییم به طوری که قابل تمایز از یکدیگر باشند و نیز هر سیگنال به یک مفهوم مشخصی مرتبط باشد. به عنوان مثال می توانیم سیم ها را با نام کتاب-کودک-میز-صندلی-اسب-لیوان-سیب-موتور-تلفن-فرش نام گذاری می نماییم و در هر سیم سیگنالی مرتبط با این مفاهیم ایجاد می نماییم با توجه به اینکه در اطراف سیم های حامل جریان یک میدان مغناطیسی ایجاد می شود این میدان با تغییر سیگنال ها قابل تغییر بوده و در نتیجه می توانیم در اطراف هر سیم یک میدان متغییر مغناطیسی یا طیف مغناطیسی وابسته به سیگنال مشخص ایجاد نماییم که این میدان خود می تواند در سیم های مجاور تاثیر گذاشته و به ایجاد جریان جدیدی کمک نماید. از طرفی ما ده عدد از این سیم ها داریم که هر کدام از آنها نیز می توانند یک میدان متغییر بر روی سیم ها به طور جداگانه ایجاد نمایند بنابراین ما در نود سیم باقیماده نیز دارای سیگنال خواهیم بود با این تفاوت که این سیگنال ها با استفاده از میدان متغییر سیم های دیگر ایجاد می شود و تداخل میدان های این ده سیم در نود سیم باقیماده نویزها وسیگنال هایی را پدید می آورد که وابستگی خاصی به سیگنال های مادر خود دارند ولی ما نمی توانیم براحتی نوع سیگنال در یک سیم و مفهوم آنرا به ده سیم دیگر ارتباط دهیم. به عنوان مثال در سیم یازدهم ممکن است مفهومی شامل - صندلی روی فرش - ایجاد شده باشد که ما باید با استفاده از نوع امواج تداخلی به این موضوع پی ببریم.
به همین ترتیب ممکن است ترکیبات دیگری در سیم های مجاور پدید آید و در نتیجه ما با مفاهیم جدید و جدیدتری آشنا شویم زیرا امواج کار خود را به درستی انجام داده اند و سیگنال های جدید در داخل رشه سیم های جدید حاصل تداخل و تاثیر امواج بر روی سیم و روی یکدیگر است و از آنجا که هر موج دارای مفهوم مشخصی بوده است تداخل آنها نیز دارای مفهوم ویژه ای است که قابل درک و تصور می باشد.
حال در نظر بگیرید که به جای صد رشته سیم هزار رشته سیم موجود باشد بنابراین با توجه به فاصله از ده سیم اولی که سیگنال های اصلی در آنها جریان دارد تداخل امواج بر روی ۹۹۰ سیم باقیماده مفاهیم جدیدی ایجاد می نماید و در نتیجه این سیستم می تواند به ایجاد مفاهیم جدید کمک نماید و اصطلاح به تفکر بپردازد. سیگنال های ایجاد شده در اطراف ده سیم اولی می توانند دوباره میدان متغییر در اطراف خود ایجاد نمایند و این میدان می تواند رشته های بعدی را تحت تاثیر قرار دهد و با توجه به اینکه در خود این رشته ها مفاهیم جدیدی شکل گرفه بوده می توانیم مفاهیم پیچیده تری با استفاده از آن خلق نماییم و همین طور ادامه پیدا می کند.
مغز انسان با استفاده از میلیاردها سلول مغری در داخل خود می تواند مفاهیم بسیار پیچیده ای را با استفاده از این مکانیسم ایجاد نماید که این موضوع باعث ایجاد تمرکز و تفکر در سلول های مغز می شود. عملکرد مهم مغز این است که مغز تمامی حالات محتمل در ایجاد تداخل چند مفهومم مشخص را انجام داده و سیگنال های مرتبط با آن را برای میلیون ها بار تداخل می دهد و به این ترتیب سلول های مغز با چند میلیون با تداخل سازنده مفاهیم بسیار زیادی را به وجود یم آورند که با توجه به شدت و اهمیت این سیگنال ها ما موضوعات مورد علاقه و دارای اهمیت برای خود را از میان انبوه سیگنال های به وجود آمده که مرتبط با مفاهیم مختلف می باشند را برداشت می نماییم. تمرکز و تفکر بر روی موضوعی خاص منجر به تداخل موضعی بر روی ان موضوع می شود و در نتیجه ما به حل مسائل خود می پردازیم. در صورتی که ذهن نتواند نتیجه لازم را از یک تداخل سازنده صورت دهد. اشکالات مختلفی ممکن است وجود داشته باشد که یکی از آنها ممکن است به این مربوط باشد که مغز نمی تواند تداخلات متوالی را به خوبی تا حصول نتیجه ادامه دهد و دیگری اینکه ذهن سیگنال های اولیه را که باید با یکدیگر تداخل دهد در اختیار ندارد. این موضوع نشان می دهد که لازمه تفکر دادن اطلاعات لازم به ذهن و نیز سلامت ذهن می باشد و این دو عامل در ایجاد استعداد و شکوفایی و خلاقیت دارای اهمیت زیادی است.
سلام
خیلی سایت خوبی داری من که لذت بردم
[دست]
اگر دوست داری در موتور جستجوی من لینک خودت را ثبت کنی کافیه بیای و به صورت زیر سایت خودت را جستجو کنی تا ثبت بشی:
آدرس سایت+عنوان سایتت
قربانت
منتظرتم
فدات شم[نیشخند][قلب]