A surprising strand of modern physics, since its inception early in the twentieth century, has involved links between physics and human consciousness. NEW PHYSICS AND THE MIND explores these links, especially as they are informed by recent decades’ discoveries of equally surprising new physics phenomena.
The book is divided into four parts: Entering the Twenty-first Century, Physics and the Mind, New Physics, and Speculations. Each part contains from five to fifteen chapters.
Here’s the story line.
Part One, Entering the Twenty-first Century, brings all readers to a common footing. After all, some readers will be physicists. Others will have read a few or many popular-audience science books, perhaps even books entirely on point to the question at hand: what’s going on at the forefront of modern physics? Still others will be intellectually curious but without much background in science.
So Part One begins with a plain-English summary of the theories of relativity and of quantum physics. Then it discusses how physicists feel about these theories, and what these theories suggest to physicists about what still needs to be resolved, what to study next. String theory, which mainstream physics views as the best shot at the twenty-first century’s theory of everything, is presented next. But so are the dissenting views—views of physicists who claim that quantum physics forces us to a new sense of reality, and also views of the holists, who think that reductionism is taking us along the wrong path.
From the beginning of quantum physics in the early twentieth century, physicists have found, strangely, a role in physics for human consciousness and the mind. This role has in fact been too strange for mainstream physics, which has proceeded without the mind.
Yet from the beginning, some physicists have explored how physics and the mind interrelate. This is Part Two, Physics and the Mind.
Theories about physics and the mind simmered in the background for most of the twentieth century, but they heated up again especially with the 1989 publication by a prominent mathematician and physicist of The Emperor’s New Mind, which placed consciousness and the mind at the center of modern physics’ most important current questions.
At the same time, late in the twentieth century, a series of observations and theories arose, not related to the mind or consciousness, but purely on the agenda of mainstream particle physics and cosmology. Fifteen of these phenomena are discussed in Part Three, New Physics.
The term “new physics” has been used frequently in physics, in fact ever since the dawn of modern physics at the beginning of the twentieth century. But today new physics means phenomena that challenge the mid-twentieth-century’s standard models of particle physics and cosmology.
Many of these new physics phenomena have become widely known even among nonscientists. Black holes, dark matter and dark energy, parallel universes, even extra dimensions have all achieved some prominence as items of general news.
Physicists throughout the world are seriously studying these phenomena as well as other phenomena that have not yet achieved the same level of general awareness. Many of these other phenomena bring quantum physics to the macroscopic level of everyday existence, and this is surprising, even disturbing. Quantum physics has been understood to operate only subatomically. Some physicists studying the phenomena of new physics think that radical revisions are required to our standard approaches to physics.
And Part Four, Speculations, is a countdown—a hidden physics countdown of ten radical theories of new physics. These theories, barely noticed by mainstream physicists, are the life work of a small number of radical theorists.
Counting down from Radical Theory #10 through Radical Theory #1, we find physicists who turn quantum physics on its head, who create new understandings of physics from elements of new physics, and who bring the mind and consciousness into central roles.
Radical Theory #1 incorporates every element of Part Three’s new physics, and is also a theory of mind physics. This theory, far outside of standard physics, is presented in NEW PHYSICS AND THE MIND as an alternative to today’s mainstream approach to a twenty-first-century theory of everything.
Or click below to go to Amazon.com's NEW PHYSICS AND THE MIND page: Search inside. Browse sample pages. Explore similar items. Reviews. Discussions. Tags. Statistically improbable phrases.
روح، موجودی مجرد است و جسم و قابل قسمت نیست و حیات و فعالیت اعضای بدن،
به او متکی است. واژه روح در قرآن در سورهها و آیات متعددی تکرار شده است و
متبادر از آن، همان موجودی است که مبدأ حیات و زندگی است و آن را منحصر به
انسان و یا انسان و حیوان ننموده است، بلکه آن را در غیر انسان و حیوان
نیز اثبات نموده است مثل آیه مبارکه: "...فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ
حِجابا فَأَرْسَلْنا اِلَیها رُوحَنا"1. "..مریم میان خود و آنان حجابی
افکند و در این هنگام، ما روح خود را به سوی او فرستادیم".
و آیه مبارکه: "وَ کَذلِکَ أَوْحَینا اِلَیکَ رُوحا مِنْ أَمْرِنا"2.
"همانگونه(که بر پیامبران پیشین، وحی فرستادیم) بر تو نیز روحی را به
فرمان خود وحی کردیم". و آیات دیگر. پس برای روح، مصداقی در انسان هست و
مصداقهای دیگری نیز در برخی موجودات دیگر. این دو آیه و آیات دیگر به
صراحت دلالت بر وجود روح در انسان و برخی موجودات دیگر غیر از انسان به
معانی مختلف وجود دارد از جمله آیاتی که به صراحت دلالت بر این دارد که
مراد از روح، تنها روح انسانی است، آیه مبارکه زیر است:
"یسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی"3. "از تو
(ای پیامبر) راجع به روح میپرسند، بگو روح از کار خدا است و به شما جز
اندکی از علم داده نشده است". در این آیه گرچه روح، مطلق آورده شده و لکن
از قرائن موجود در آیه، استفاده میشود که مراد از روح مورد سؤال، روح
انسانی است که به امر خدا انجام گردیده است. بنابر عقیده بیشتر مفسّران در
آیه بالا روح به معنای روان و عامل حیات بهکار رفته است4. مفسّر بزرگ اهل
سنت "شیخ ابوالفتوح رازی" در تفسیر "روحالجنان"5. در ضمن بیان اقوالمختلف
در مورد مفهوم و معنای روح میگوید: "آنچه در این آیه مورد سؤال قرار
گرفته، روح آدمی است که قوام حیات به آن است و آدمی به آن زنده و با فقدان
آن انسان زنده نمیماند".
مرحوم شعرانی در حاشیه تفسیر رازی چنین بیان میکند: "تفسیر روح با این
مفهوم درستتر به نظر میآید که سؤال از وجود روح و حقیقت آن از دیرباز
میان ملل جهان متداول بود، خاصّه یهود و مخصوصا آن جماعت از یهودیان که با
فلاسفه آمیخته و از عقاید و اختلافشان درباره روح، اطلاع یافته بودند،
تعجّب بشر درباره روح از آن است که میبیند قدرتی است بر خلاف طبیعت و گوئی
بر ضدّ آن در نبرد است و گوشت و پوست و استخوان را چون به خود رها کنند
زود پوسیده و متعفّن و پراکنده میگردد و روح، او را سالها از فرسودگی و
تعفّن، نگاه میدارد و به حرکت و سخن میآورد و تعقّل و ادراک میکند و
اینها هیچیک، کار جسم نیست، جسم، سنگین است و سوی پائین میل دارد و روح بر
میجهد و جسم را میجهاند.
"حال پس خود روح از چه مبدأ و منشأ است؟ خداوند جواب داد که مبدأ آن از
فرمان خدا است و مانند نور خورشید بر ابدان تابیده و اگر فرمان الهی نبود و
از ورای عالم طبیعت، دستوری نرسیده و فروغی نتافته بود، همه چیز جامد بود و
صامت".
تفسیر آیه "وَ ما اُوتِیتُمْ مِنَ العِلْمِ اِلاّقَلِیلاً". "شما آدمیان جز
اندکی که از علم، نصیب ندارند". این است که روح از دیدگاه قرآن، موقعیتی
در عالمِ وجود دارد و آثار و خواصی در این عالم، بروز میدهد که بسیار بدیع
و عجیب است و شما از آن بیخبرید!
مرحوم "بحرانی" مؤلف تفسیر "برهان" در تفسیر آیه فوق از حضرت امام باقر
علیهالسلام نقل میکند که فرمود: "معنای آیه، این است که جز تعداد کمی از
بشر؛ از روح، آگاهی ندارند".
استاد معظّم علامه فقید، سید محمد حسین طباطبائی قدسسره در تفسیر
"المیزان"6 مینویسد: "کلمه روح به طوری که در لغت معرفی شده، به معنای
مبدأ حیات است که جاندار به وسیله آن قادر بر احساس و حرکت ارادی میشود
ولی مراد از روح در این آیات همان روح و نفس به نام "نفس ناطقه" میباشد که
در کالبد همه افراد انسانهای موجود، وجود دارد. و وجود آن از ناحیه خدا و
وابسته به او است". چنانکه در آیه دیگر میفرماید: "..اِنَّما أَمْرُهُ
إِذا أَرادَ شَیئا أَنْ یقُولَ لَهُ کُنْ فَیکُونُ"7. "فرمان او چنین است
که هرگاه چیزی را اراده کند، تنها به آن میگوید: موجود باش! آن نیز
بیدرنگ موجود میشود". از این آیه معلوم میشود که:
1. امر خدا یعنی ایجاد هستی و وجودی است که از ناحیه خداوند به روح متعلّق
شده و این موجود، وابسته به خداست و به امر او پیدا شده نه علل و اسباب
دیگری.
2. موجودی به نام روح، وجود دارد و به همین مناسبت حضرت مسیح علیهالسلام
به عنوان کلمه خدا و روح او شمرده شده، آنجا که میفرماید: "إِنَّما
المَسِیحُ عِیسی بْنُ مَرْیمَ رَسُولُ اللّهِ وَ کَلِمَةٌ أَلْقاها إِلی
مَرْیمَ وَ رُوحٌ مِنْهُ"8. "مسیح، عیسی بن مریم، فقط پیامبر خدا و کلمه
اوست که آن را به مریم القاء کرده است و روحی از جانب او است".
خداوند در برخی از آیات روح و جان موجود در انسانها را متعلّق به خود
دانسته یعنی تنها از ناحیه او به انسان، عطاء شده است چنانکه در مورد خلقت
حضرت آدم علیهالسلام میفرماید: "فَإِذا سَوَّیتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ
مِنْ رُوحِی"9. "هنگامی که کار انسان را به پایان رساندم و در او از روح
خود (یعنی یک روح شایسته و بزرگ) دمیدم". و در آیه مبارکه دیگر چنین وارد
شده است: "ثُمَّ سَوّاهُ وَ نَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ"10 "سپس اندام انسان
را موزون ساخت و از روح خویش در وی دمید".
در این دو آیه روح، متعلّق به انسان ذکر شده و با کلمه "مِن" آورده شده
یعنی مبدأ پیدایش او از ناحیه خداست. و نام این ایجاد را "نفخ" یعنی دمیدن
نهاده است11 همچنانکه این کلمه در سایر آیات وارده در این باب نشان دهنده
همین واقعیت است: "یلْقِی الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلی مَنْ یشاءُ"12. "وحی
را به هر یک از بندگان خویش که بخواهد القاء مینماید". و آیه "ینَزِّلُ
المَلائِکَةُ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلی مَنْ یشاءُ مِنْ عِبادِهِ"13.
"فرشتگان را با وحی به هر یک از بندگان خویش که بخواهد میفرستد تا دلهای
مرده را به وسیله آن زنده نماید".
و آیه "تَنَزَّلُ المَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ
کُلِّ أَمْرٍ"14. "فرود آیند فرشتگان و روح(مراد جبرئیل است) در آن شب به
اذن خدا با هر کاری که تقدیر خدا در امور مختلف است". چنانکه خوانندگان
ملاحظه میکنند، کلمه "من" در همه این آیات میفهماند که روح از جنس و سنخ
امر است و آنگاه امر را بیان میکند و میفرماید:
"إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیئا أَنْ یقُولَ لَهُ کُنْ فَیکُونُ"15.
"فَسُبْحانَ الَّذِی بِیدِهِ مَلَکُوتُ کُلّ شَیءٍ"، "جز این نیست که
هرگاه خداوند اراده کند چیزی را، امر کند به او و بگوید باش، پس به وجود
میآید".
عالم خلق و عالم امر
به طور کلی در مطالعه آیات قرآنی در جهان آفرینش دو پدیده، جلب توجه
مینماید: یکی پدیده "خلق" که در مسیر سلسله علل و اسباب، قرار داشته و بر
زمان و مکان، منطبق میگردد و مسیر تکامل را تدریجا میپیماید. دیگری پدیده
"امر" که نشان دهنده ارتباط موجودات با خداوند میباشد، در این پدیده،
تدریج وجود ندارد و تنها با اراده خداوند بهطور آنی، موجود میگردد و
اسباب و وسائل مادّی در آن راه ندارد و در حقیقت پدیده و عالم امر که روح
از آن عالم است، عالم موجودات غیر مادی است16.
مرحوم علامه طباطبائی قدسسره در معنای امر در ذیل آیاتی که از تفسیر
"المیزان" نقل کردیم، میگوید: امر هر چیز عبارت است از ملکوت آن چیز و
برای هر موجودی، ملکوتی و امری است که در آیات 185 و آیه 75 سوره انعام و
آیه 4 سوره قدر به آن اشاره شده است. مطابق آیات قرآن هر دو پدیده یعنی
پدیده مادی و قابل لمس یعنی "عالم خلق" و پدیدههای امری و مجرد غیر مادی
یعنی "امر و خلق" هر دو از جانب خداوند میباشد چنانکه در سوره اعراف آیه
54 میفرماید: "اَلا لَهُ الخَلْقُ وَ الأَمْرُ". "آگاه باشید که آفرینش و
تدبیر جهان از آنِ اوست یعنی به فرمان او است".
خداوند این معنی را در آیات دیگر از جمله آیه 59 سوره آل عمران، نیز متذکّر
میگردد به این صورت که ابتدا خلقت آدم را ذکر و ارتباط آن را با خاک که
یکی از اسباب آن است، بیان، سپس وجود آن را بدون ارتباط به چیزی با تعبیر
"کُنْ" یعنی "باش" خاطرنشان میسازد پس کیفیت خلقت آدم به صورت تدریج،
انجام پذیرفته ولی نفخ روح به صورت غیر تدریجی و یا پدیده امر به وجود آمده
پس روح انسان به امر خداوند موجود گشته است و نظیر این آیه را خوانندگان
میتوانند در آیات 12 تا 14 سوره "مؤمنون" مطالعه نمایند.
چنانکه در آیه 59 سوره آل عمران ملاحظه میگردد، قرآن پیدایش پدیده روح را
به عنوان کیفیتی متفاوت با مراحل قبلی، معرفی کرده است یعنی جنین در
ماههای اول دوره جنینی، دارای حیات و در حال رشد و نموّ میباشد و موقعی
که رشد به حدّی رسید که ساختمان قلب، کامل گردید و شروع به طپش نمود و
اعضای بدن کامل شد، حیات نباتی جنین تبدیل به حیات عالیتری گردیده، پدیده
دیگری به نام روح و نفس، به وجود میآید و از آن تعبیر به کیفیت امری شده
است. در روایت وارد از امام سجاد علیهالسلام در تفسیر نورالثقلین17 به این
حقیقت اشاره شده که حیات ابتدائی که بیشتر، جنبه نباتی دارد به کیفیت
بالاتری که برای تعقّل و زندگی مستقل آماده گردیده، تبدیل میگردد18.
پس؛ از آیات فوق استفاده میشود که روح موجودی محقق و مجرّد از ناحیه
پروردگار بوده، جسم نیست زیرا به تعبیر مؤلّف کتاب "رسالةالنفسیة"19 "جسم
قسمتپذیر بوده و روح، قسمتپذیر نیست، و روح عَرَض هم نیست زیرا که عَرَض
را به خود، قیام نبود و جان، اصل آدمی است و همه اعضاء، تبع وی است، عَرَض
چگونه بود...؟"
جالب این است که مؤلّف کتاب "رسالةالنفسیة"، "فضل الله بن حامد حسینی"
متوفّای 921هـ.ق. بعد از ذکر مطالب یاد شده، دو بیت شعر فارسی نیز در زمینه
مورد بحث چنین سروده است:
سرّی است که جز نهفتنش نیست روان *** دُرّی است نفیس و سفتنش نیست روا
رازی که میان جانِ جانان منست *** دانسته نیست و گفتنش نیست روا
منبع:نشریه درسهایی از مکتب اسلام ،شماره 489