فیزیک ذهن

معرفی و تشریح رشته ای جدید به نام فیزیک ذهن

فیزیک ذهن

معرفی و تشریح رشته ای جدید به نام فیزیک ذهن

مدیتیشن

سیستم اعصاب مرکزی دارای رشته های بسیار نازکی است که این رشته ها در هم تنیده و تا ابعاد مولکولی و اتمی ادامه پیدا می کند. شما در این خصوص می توانید رشته های بسیار نازکی را در نظر بگیرد که ضخامت یک اتم را داشته باشند . این رشته ها در کنار یکدیگر چنان تنیده شده اند که جریان عبوری از یک رشته می تواند در جهت مخالف در رشته های کناری بر اساس قانون فارادی جریان ضعیفی را ایجاد نماید به این ترتیب وقتی جریان قوی در یکی از این رشته ها ایجاد شود در امتداد این رشته و در میلیون ها رشته همجوار رشته جریان اصلی جریان های ضعیفی ایجاد می شود که این جریان ها هر چه از جریان اصلی دور می شوند ضعیفتر می شوند. همچنین خود این جریانات می  توانند بر روی روی جریان اصلی تاثیرگذار باشند و این تاثیرگذاری می تواند از طریق فعل و انفعالات شیمیایی درون سلول های عصبی تشدید شود. 

این سیستم باعث شده است که اعصاب مرکزی انسان با استفاده از تداخل امواج درونی و نیز تاثیر امواج القایی رشته ها بر روی یکدیگر شدت و نوع افکار را در دست خود می گیرند. تداخل باعث ایجاد افکار جدید و تصورات جدید می شود و یک تداخل سازنده بر روی یکی از رشته ها می تواند باعث تقویت آن شده و یک تداخل مخرب می تواند باعث ضعیف شدن جریان در یک رشته و در نتیجه ضعیف شدن آن تفکر شود.

با توجه به موارد گفته شده این نتیجه حاصل می شود که ایجاد یک نویز کوچک الکتریکی در سلول های عصبی باعث ایجاد شدن یک آبشار الکتریکی ضعیف بر روی رشته های دیگر می شود که این خود باعث ایجاد ایجاد افکار جدید با استفاده از این آبشار می شود و تداخلات صورت گرفته از این آبشار نیز هم می تواند بر روی ذهن تاثیرگذار باشد و هم می تواند تفکرات جدیدی را به وجود آورد. هر چه جریان اولیه قویتر باشد آبشار تداخلی بر روی رشته های بیشتری سوار می شود و تداخلات افزایش می یابد و از طرفی هر چه جریان اولیه ضعیف تر باشد ابشار کوتاه تری به وجود می آید و تعداد رشته های کمتری درگیر ایجاد آبشار می شوند. به همین دلیل تفکراتی که جریان کوچکتری را ایجاد می نمایند تمرکز بهتری را بر روی افراد ایجاد می نمایند و در نتیجه تداخلات کمتر و ضعیفتر شده و در نتیجه ذهن بهتر می تواند به ترتیب و نظم داده ها پرداخته و انرژی کمتری را به کار می برد و احساس ها قوی تر و بهتر قابل تمایز خواهد بود به عنوان مثال احساس خوبی و خوشی از احساس ناراحتی بهتر قابل تشخیص خواهد بود و در نتیجه در این حالت تفکرات خلوص بیشتری داشته و توسط ذهن و روان آدمی بهتر قابل درک خواهد بود. در این لحظه بدی ها و ناخوشی ها بسیار بهتر قابل فهم بوده و خوبی ها و خوشی ها نیز به صورت خالص قابل درک است و در نتیجه شما با تفکر بر روی موضوعات مورد علاقه آنها را بهتر درک خواهید نمود و لذت تفکر را با اعماق وجود درک می نمایید.

با توجه به این موارد در مدیتیشن سعی بر آن است که ابتدا با خالی کردن ذهن تمامی آبشارها را خاموش نموده و سپس با ظهور تفکرات جدید و مورد علاقه فرد در آبشارهای بسیار ضعیف اقدام به درک خالص از خوشی ها به عمل آید و به این طریق ذهن مورد پالایش عمیق قرار گیرد و افکار مزاحم در خصوص درک این معانی از بین برود حال اگر این اتفاق به صورت درستی انجام نشود مشکلاتی را برای سیستم اعصاب مرکزی به وجود یم آورد و دستگاه هایی که در ارتباط با سیستم اعصاب مرکزی قرار دارند نیز می توانند مورد تاثیر قرار گیرند مانند حواس دریافت کننده محیطی انسان مانند چشم و گوش و ...

ایجاد یک نویز قوی در مدیتیشن کار را خراب می کند زیرا بلافاصله آبشار عظیمی در ذهن به وجود می آید که در ذهن خالی شده ما تقابلی را در مقابل خود نمی بیند و می تواند تمام ذهن را در نوردد و در نتیجه منجر به ایجاد یک قالب تداخلی جدید شود و در بخشی از ذهن فرآیندهای کنترلی را با مشکل مواجه نماید. در این حالت است که ما در تفکرات خود نباید برای ایجاد یک سیگنال الکتریکی قوی تلاش نماییم بلکه باید تفکرات در عین حال که خالص  و مناسب هستند عادی و کم حجم و می مورد در نظر گرفته شوند عادی جلوه دادن موضوعات بسیار مهم است زیرا توجه بیش از حد به هر نوع تفکری می تواند آبشار عظیمی به را بیاندازد و این موضوع نمی تواند اهداف مورد نظر ما را برآورده نماید.

بنابراین دو مورد اساسی را در این زمینه باید مد نظر داشت :

1- افکار به آهستگی و ملایمت هر چه بیشتر وارد ذهن شوند

2- تمرکز بر روی افکار خالص و مجرد باشد و از کاربرد افکار مختلط و نامفهوم خود داری شود

در ایم زمینه لازم به توضیح است مه در مطالعه نیز همین موضوع به ما کمک می کند زیرا مطالبی که به آرامی و با حوصله وارد ذهن می شوند ماندگاری بیشتری دارد و مطالبی که با سرعت وارد ذهن می شوند هر چند که در حالت اولیه ذهن به سرعت آنها را مورد توجه قرار می دهد ولی به همان سرعت نیز از ذهن خارج و تاثیر آن در یک آبشار قوی و طولانی ناپدید می شود.  ولی در مورد افکاری که به ارامی در ذهن می نشینند آبشار بسیار ضعیفی ایجاد می شود که با توجه به محدود بودن ناحیه گستردگی آن سلول های عصبی انرژی لازم برای بقای این آبشار کوچک را به راحتی تامین نموده و در نتیجه این تفکرات علاوه بر تاثیرات عمیق تر زمان ماندگاری طولانی تری را در ذهن انسان تجربه می نمایند. کمک سلول های عصبی در پایداری تفکرات بسیار مهم است و تفکراتی که بتوانند کمک سلول هیا عصبی را در این خصوص به دست آورند می توانند برای  بدن مفید واقع شوند.


ارتباط با روح

روش های مختلفی برای ارتباط با ارواح در کتب مختلف ذکر شده است که یکی از مهمترین این روش ها بر پایه ایجاد انرژی مثبت و یا منفی بر روی یک صفحه لرزان می باشد که این صفحه با چرخش بر روی یک عدد و یا حرف خاصی می ایستد و به این طریق می توان با ابعاد دیگر ارتباط برقرار نمود و اصطلاحاْ با ارواح ارتباط برقرار نمود. یک یاز ابزارهایی که برای این منظور ساخته شده است تخته های ویجا ( ouija ) می باشند که در آنها اعداد و حروف در اطراف یک سکه قابل چرخش چاپ شده و در صورتی که دستان خود را بالای سکه قرار دهیم و تمرکز نماییم سکه می چرخد و روی یک حرف خاصی می ایستد و با کنار هم قرار دادن این حروف این تخته به صورت یک تخته سخنگو عمل می نماید. در این صورت ما می توانیم سوالات خود را از ارواح اطراف خود بپرسیم و جواب سوالات خود را از این طریق به دست اوریم. در مورد این نوع تخته ها بحث های زیادی وجود دارد که برخی از آنها می گوید که نباید از این تخته ها استفاده شود زیرا احتمال بروز مشکلاتی برای فرد استفاده کننده وجود خواهد داشت تجربیات گوناگون نشان داده است که در نود درصد مواقع دردسرهایی برای استفاده کننده از این تخته ها به وجود امده است و به خصوص این دردسرها وقتی است که فرد استفاده کننده از روح می خواهد یک عمل فیزیکی را انجام دهد و در این لحظه است که فرد دریچه ورود به دنیادی فیزیکی را در اختیار ارواح قرار می دهد و پس از آن ممکن است دردسرهایی برای وی و اطرافیانش به وجود آید. به این دلیل بسیاری از کارشناسان استفاده از این تخته ها را جایز نمی دانند و در صورت استفاده دستورالعمل های خاصی را برای استفاده از ان اراده می نمایند. این تخته ها بسیار ساده بوده و به آسانی می توان آن را ساخت.

بسیاری از کارشناسان نیز معتقدند این حرکت در داخل تخته ها ناشی از نیروی تفکر و انرژی مغز می باشد و از آنجا که معمولا از این تخته ها چند نفر به طور همزمان استفاده می نمایند نیروی وارد شده نیز افزایش می یابد و در نتیجه سرعت حرکت در آن نیز افزایش می یابد.

اما از دیدگاه کوانتمی چگونه می توان به بررسی این مسئله پرداخت ؟ در ادامه به ارائه دلایل کوانتمی در رد این ارتباط می پردازیم :

با توجه به مباحث گذشته در خصوص ذره ای بودن روح و قرار گرفتن این ذرات در داخل محیط مادی بدن انسان به بررسی واکنش های این ذرات با ذرات مادی پرداختیم. ذرات غیرمادی روح می توانند در ابعاد بسیار کوچکی در کنار ذرات مادی قرار گرفته و در این ابعاد زیر اتمی خواص ذرات مادی و غیرمادی به یکدیگر نزدیک شده و در نتیجه می توانند یکدیگر را تحت تاثیر قرار دهند از جمله این تاثیرات تاثیرات کوانتمی است که در ادامه ان را توضیح خوهم داد.

ذرات غیرمادی روح با گرفتار شدن در داخل ذرات مادی ویژگی های کوانتمی به دست می آورند. این ویژگی به دلیل مقید شدن ذرات غیرمادی تحت تاثیر ذرات مادی حاصل می شود و اطراف بدن انسان برای آن به صورت شرایط مرزی عمل می نماید. این شرایط دو ویژگی اصلی را در اختیار ذرات روح قرار می دهد که یکی از انها عدم وجود ذرات روح در تمامی فضاها داخل بدن انسان به صورت یکسان می باشد. طبق این الگو روح در داخل بدن توزیع یکنواختی نداشته و شامل یک تابع توزیع احتمالی مانند ذرات مادی می باشد. ویژگی دوم نیز شامل امکان عبور ذرات غیرمادی از سد ایجاد شده و افزایش تابع احتمال توزیع این ذرات در خارج از بدن انسان می باشد که یکی از ویژگی ها و در حقیقت قدرات اصلی روح را به وجود می آورد. در این ارتباط نکته مهمی وجود دارد وآن این است که روح آزاد نمی تواند این ویژگی ها را داشته باشد و روح تنها زمانی دارای ویژگی پراکندگی و پراش به صورت عبور از شرایط غیرمجاز مادی و غیرمادی و نیز عبور از شرایط زمانی و مکانی را دارد که مقید بوده و شرایط خاصی برای آن وجود داشته باشد.

بنابراین می توان گفت ذرات در روح ازاد و غیر مقید داری قدرت عبور و یا حرکت و ویژگی های حرکتی مناسبی نیستند بنابراین روح مجرد نمی تواند نیروی لازم برای ایجاد تغییرات فیزکی در جهان حقیقی را داشته باشد و این تنها یک روح مقید است که می تواند با استفاد از قوانین کوانتمی نیروی لازم برای به حرکت در آوردن اشیا را داشته باشد. بنابراین نیرویی که باعث حرکت در دستگاه ویجا می شود نیروی روح افراد حاضر در اتاق است و ارواح موجود در اتاق یک چنین نیرویی ندارند. بنابراین تصورات ارتباط با ارواح از این طریق غلط است و نمی توان با روح به این طریق ارتباط برقرار نمود.

روح چگونه از قوانین کوانتم پیروی می کند؟

روح از ذرات غیرمادی تشکیل شده است که این ذرات در ابعاد بسیار ریز می توانند از مکانیک کوانتمی پیروی کنند دلیل آن این است که این ذرات باید مطابق نیروهای خاصی جابجا شده و حرکت نمایند و در صورتی که این ذرات بر یکدیگر اثر گذاشته و یکدیگر را در حالات خاصی مقید نمایند یک ارتباط کوانتمی بین آنها به وجود خواهد آمد بنابراین ذره بودن هر موجودی می تواند دال بر کوانتمی شدن خواص آن ذرات دارد و این موضوع دارای یک قاعده جهانی بوده و به مادی و غیرمادی بودن ذرات ارتباطی ندارد.
هر جسمی از ذرات بسیار کوچکی به وجود آید به طور طبیعی قواعد مقید شدن و محدودیت حرکت با توجه به موقعیت ذرات دیگر شامل آن شده و تنها با استفاده از قوانین کوانتم می توان حرکت آن را توضیح داد بنابراین ذرات غیرمادی نیز از این امر مستثنی نمی باشند و از قوانین کوانتم تبعیت می نمایند. این موضوع سبب به وجود آمدن خواص بسیار جالب در ذرات غیرمادی می شود که ما نمونه هایی از این خواص را می توانیم در مورد روح مشاهده نماییم.
در مورد ذرات مادی نتیجه گیری بحث کوانتمی آنها به صورت زیر می تواند خلاصه شود :
۱- ذرات مادی وقتی در یک شرایط مرزی قرار می گیرند و شرایط حدی در مورد آنها اعمال شود خواص غیرکلاسیکی از خود بروز می دهند و طی آن اعمال محدودیت هایی در مقابل حضور آنها در فضای بین خطوط مرزی ایجاد می شود و با توجه به این موضوع گستره حضور ذرات در خارج از مرز نیز افزایش یافته و ذرات می توانند از سدهایی بالاتر از انرژی جنبشی خود عبور نمایند.
۲- هر چه ذرات کوچکتر باشند احتمال ایجاد حالات مقید و محدودیت مرزی برای آنها به سرعت افزایش می یابد زیرا ذرات کوچک براحتی در داخل یک محیط بزرگتر گیر افتاده و مطابق شرایط تغییر یافته در یک فضای کوانتمی حرکت می نمایند. بنابراین دلیل اینکه کوانتم در مورد ذرات کوچکتر به صورت واضح تری قابل اعمال است آسان شدن شرایط اعمال محدودیت بر روی آنها می باشد.
۳- میانگین ایجاد یک شرایط کوانتمی بر روی ذرات مادی با توجه به نظریه های مختلف مکانیک کوانتمی مانند نظریه اختلال قابل بحث است که در آن اثر ذرات مختلف بر روی یک ذره به صورت اختلال در تابع موج ذرات دیگر قابل توضیح می باشد.

در مورد ذرات غیرمادی مانند ذرات روح نیز می توان به صورت زیر کوانتم را در مورد انها اعمال نمود:
۱- ذرات غیرمادی وقتی در شرایط مرزی و حدی قرار گیرند نمی توانند هر مقدار زمان و مکان را برای خود داشته باشند و در زمان ها و مکان های مشخصی احتمال حضور آنها بیشتر شده و در زمان ها و مکان های خاصی احتمال حضور آنها کمتر می شود همانطور که می بینیم تنها تفاوت مشهود بین خواص کوانتمی روح و جسم در کوانتم زمانی برای ذرات غیرمادی می باشد. کوانتم زمانی در مورد ذرات غیرمادی به این صورت ایجاد می شود که با توجه به اعمال شرایط مرزی برای این ذرات دیگر این ذرات نمی توانند به صورت پیوسته تمامی زمان های اعمال شده در شرایط عادی را داشته باشند و این موضوع باعث ایجاد تغییراتی در معادلات آنها شده و در شرایط مرزی این تغییرات مشهود تر می شود زیرا این ذرات می توانند زمان هایی را به دست آورند که در شرایط عادی قابل حصول نمی باشد. از جمله این زمان ها زمان های گذشته و زمان های آینده می باشد. ما در مورد ذرات غیرمادی دارای یک سد زمانی مشخصی هستیم و وقتی شرایط مرزی را به صورت شرایط زمانی خاصی بر روی این ذرات اعمال نماییم در لبه های زمان تغییراتی عجیب ظاهر خواهد شد. این تغییرات در نواحی مرزی باعث عبور تابع موج ذرات غیرمادی به خارج از نواحی تعریف شده می شود و این ذرات می توانند بین زمان های گذشته و اینده نیز حرکت نمایند. در این خصوص باید گفت احتمال حضور این ذرات در زمان های آینده و گذشته صفر نمی باشد زیرا ما شرایط زمانی خاصی را به عنوان حالات مقید زمانی برای آنها به وجود اورده ایم.
۲- ذرات غیرمادی علاوه بر شرایط زمانی متغییر در یک حالت مقید زمانی در حالات مقید مکانی نیز از خود خواص کوانتمی نشان داده و در این مورد مانند ذرات مادی عمل می نمایند ولی تفاوت این دو در این است که ذرات غیرمادی در گستره وسیعتری اقدام به گذار نموده و می توانند از سدهای بلندتری عبور نمایند و دلیل آن این است که این ذرات را به آسانی می توان به حالت مقید درآورد و وقتی این ذرات به حالت مقید در می آیند به سرعت خواص عبوری از مرز را از خود بروز می دهند و در نواحی مرزی براحتی عبور و احتمال حضور آنها حتی در فواصل بسیار دور از حالت مقید انها افزایش چشمگیری می یابد. به عنوان مثال در این خصوص روح در بدن انسان به حالت بسیار مقیدی قرار گرفته است و از آنجا که این ذرات به اسانی به حالت مقید در می آیند بنابراین نقاط مرزی ان به اسانی می تواند شرایط ایجاد خواص ذرات روح را برای ان ایجاد نماید. از این رو ذرات غیرمادی در این حالت شرایط خاصی را به خود گرفته و با توجه به محدودیت زمانی و مکانی ایجاد شده در داخل جسم انسان این امکان را به ذرات روح می دهند که در خارج از نواحی مرزی دارای خواص منحصر به فرد کوانتمی خود باشند. از جمله این خواص همان عبور از شرایط زمانی و مکانی گرفتار و مقید شده در ان می باشد. بنابراین ذرات روح می توانند با کمک ذرات مادی خواص جالبی را به دست آورند که از انجمله حرکت در فضا و زمانی است که نه تنها از لحاظ کلاسیکی بی معنی است حتی از لحاظ مکانیک کوانتمی ذرات مادی نیز قابل توصیف نمی باشد و تنها با استفاده از یک مکانیک کوانتمی غیرمادی می توان آنرا توضیح داد.

ارتباط متافیزیک و کوانتم

با توجه به اینکه خواص ذرات مادی و غیرمادی در ابعاد بسیار کوچک حجمی و جرمی به یکدیگر نزدیک می شوند و تبدیلات ماده و غیرماده نیز در این سطح انجام می شود می توان به بررسی ماهیت این ذرات با توجه به این موضوع پرداخت. به عنوان مثال ما در مورد ذرات مادی اطلاعات بسیار زیادی به دست اورده ایم ولی در مورد ذرات غیرمادی اطلاعات بسیار اندکی در اختیار است و نقطه تلاقی خواص ذرات مادی و ذرات غیرمادی نقطه ای است که می توان به شناخت ذرات غیرمادی اقدام نمود و این موضوع می تواند رهیافت بسیار مهمی در متافیزیک باشد.

با توجه به این موضوع باید با شناخت لایه های عمیق تری از فلسفه کوانتم ارتباط وسیعی را بین کوانتم و ذرات غیرمادی برقرار نمود که مبنای شروع کار همان ذرات مادی در ابعاد بسیار کوچک می باشد. ذرات مادی وقتی در یک محیط مقید می شوند از خود خواص کوانتمی و غیرکلاسیکی بروز می دهند بنابراین این خواص می تواند توسط ذرات غیرمادی نیز صورت گیرد یعنی ذرات غیرمادی نیز وقتی مقید می شوند به دلیل وجود شرایط مرزی در آنها از خود خواص غیرکلاسیکی و کوانتمی بروز می دهند. از جمله خواصی که در حالت مقید ایجاد می شود عبور از موانعی است که به طور کلاسیکی عبور از آنها امکان پذیر نمی باشد و در شرایط مقیدی ذرات غیرمادی می توانند این خواص را به دست آورند. نکته جالب در مکانیک کوانتمی این است که خود اندازه گیری نیز می تواند به ذرات حالت مقیدی را القا نموده و در نتیجه حتی در مورد ذرات آزاد نیز در صورتی که بخواهیم به ان نزدیک شده و آزاد بودن انرا با اندازه گیری اثبات نماییم خود اندازه گیری باعث ایجاد حالت مقیدی (محدود) شده و در نتیجه ذره از خود خواص کوانتمی نشان می دهد.

ذرات غیرمادی نیز مانند ذرات دارای یک تابع توزیع احتمالی می باشند که طبق آن در نواحی مختلفی از فضا می توانند تراکم بیشتر و در نقاطی تراکم کمتر می باشد در این زمینه می توان گفت ذرات غیرمادی نیز دارای حالت های کوانتمی مخصوص به خود می باشند و در این ارتباط آنچه که می توان درک نمود این است که ذرات غیرمادی می توانند دارای فعل و انفعالات جاذبه و دافعه از نوع خود باشند و این موضوعات سبب ایجاد فرآیندهای بسیار پیچیده دیگری می شود زیرا این ذرات هم می توانند بر روی خود تاثیر گذار باشند و هم می توانند روابط کوانتمی بین ذرات مادی را تحت تاثیر قرار دهند و این نقطه ای است که متافیزیک از آن آغاز می شود.