دستاوردی که میتواند منجر به ارتقای درک علمی از شکلگیری حافظه و بیماری صرع شود، دانشمندان دانشگاه کیسوسترن رزرو، شکل جدیدی از انتقال اطلاعات در مغز را کشف کردهاند.
به گزارش «انتخاب»، محققان توانستند امواج مغزی با حرکت آهسته را شناسایی کنند که تنها توسط میدان الکتریکی ضعیف مغز هدایت میشوند. پیش از این تصور میشد که این مکانیسم بطور کلی قادر به انتشار سیگنالهای عصبی نباشد اما اکنون بنظر میرسد که مغز از آن برای ارتباطگیری بدون انتقال سیناپسی، اتصالات شکافدار و یا انتشار بهره میبرد.
محققان با ثبت اسپایکهای عصبی که با سرعت بسیار آهستهای با ابزارهای متداول حرکت میکردند و حاکی از وجود یک عامل هدایتگر دیگر بودند، به این نتیجه رسیدند. آنها مدعی هستند که تنها توضیح ممکن برای حمل اطلاعات به این شکل، وجود یک میدان الکتریکی ضعیف است.
دانشمندان این نظریه را با مدلسازی رایانهای و همچنین مشاهده فعالیت بخش هیپوکامپ مغز موشها که مسؤول حافظه و جهتیابی مکانی است، مورد آزمایش قرار دادند. اگرچه میدان الکتریکی بسیار ضعیف و دارای دامنه حدود 2.6 میلیوولت/میلیمتر بود، اما دانشمندان دریافتند که این میدان پس از آغاز با یک سلول یا گروهی از سلولها توانست نورونهای همسایه را تحریک کند که در مقابل، آنها نیز نورونهای همسایه را تحریک کردند.
این امر منجر به گسترش سیگنالها در کل مغز با سرعت حدود 10 سانتیمتر در ثانیه شد.
محققان با متوقف کردن میدان مغناطیسی و همچنین افزایش فاصله بین سلولها در مدل رایانهای دریافتند که میتوان سرعت این موج را کاهش داد. این یافتهها باور آنها در مورد تاثیرگذاری میدان الکتریکی ملایم بر انتشار این گونه از سیگنالهای مغزی را تقویت کرد.
به گفته دانشمندان، مکانیسم جدید میتواند در انتشار سیگنالهای عصبی مانند خواب و امواج بتا و همچنین امواج تشنج صرع موثر باشد. آنها اکنون در حال بررسی نقش این مکانیسم در صرع و عملکرد عادی مغز هستند.
این یافتهها در مجله Neuroscience منتشر شده است.
گذر زمان در فضا متفاوت است و بیشترین مقذار آن در فضای بیرونی کهکشانها و کمترین مقدار آن یعنی صفر بر روی فشرده ترین ذرات مادی یعنی فوتونها میباشد. هر چه به جرم نزدیکتر میشویم گذر زمان کندتر میشود و هر چه گذر زمان کندتر باشد خواص جرم از فضا قابل حصول است بنابراین میتوان در نقطه ای از فضا با خواص زمانی مشخص جرمی را احساس نمود در حالی که جرم واقعی وجود ندارد. این موضوع در تبدیلات ذره-موج اهمیت زیادی پیدا میکند.
وقتی یک ذره با جرم مشخص در حال حرکت است زمان بر روی این ذره گذر خاص خود را دارد هر نوع تغییر در گذر زمان میتواند اندازه گیری ما از آن ذره را مختل نماید دو حالت در این خصوص متصور است اول اینکه گذر زمان بر روی یک ذره کاهش یابد که در این صورت ما در اندازه گیری جرم را بیشتر از آنچه که میباشد اندازه گیری میکنیم و حالت دوم این است که گذر زمان بر روی یک ذره افزایش یابد که این موضوع باعث میشود جرم را کمتر از مقدار واقعی اندازه گیری نماییم .
حال ذره ای را در نظر میگیریم که گذر زمان بر روی آن افزایش یافته است یا ذره وارد فضایی شده است که زمان سریعتر میگذرد (نسبت به آنچه در فضای قبلی میگذشته است) در این حالت ذره به سرعت جرم خود را از دست میدهد و با توجه به اینکه با دور شدن از جرم زمان با سرعت بیشتری میگذرد ما یک گرادیان زمانی در اطراف جرم داریم که این موضوع باعث میشود کم شدن جرم ذره اولی با افزایش احساس جرم گونه فضای اطراف ذره توام باشد و در نتیجه جرم را به صورت پخشیده و موج گونه مشاهده مینماییم این اثر در حقیقت تبدیل ذره به موج میباشد و تغییرات مداوم گذر زمان در یک فضای مشخص میتواند حالتی از وجود یا عدم وجود جرم را به وجود بیاورد که این موضوع به تبدیلات ذره موج منجر میشود.
اگر بتوانیم گذر زمان را در یک محدوده خاصی از فضا کنترل نماییم میتوانیم یک جرم را در قسمتی از فضا از بین برده و در قسمت دیگری از فضا به وجود آوریم در این صورت ما یک ذره را به موج تبدیل نموده ایم این موضوع دلیلی بر پایستگی زمان در فضا میباشد یعنی اگر گذر زمان در یک نقطه از فضا کاهش یابد به همان اندازه در نقطه دیگری با افزایش گذر زمان روبرو هستیم.
پایستگی زمان در به وجود آمدن جرم و از بین رفتن آن در یک فضای نامشخص موضوع مهمی میباشد به این صورت که ممکن است جرمی که با کنترل زمان از دست رفته است میلیاردها سال نوری آن ورتر از جرم اصلی دوباره تشکیل شود و این موضوع وابسته به این است که گذر زمان در کدام نقطه از فضا دوباره جبران شود. یکی از موضوعات مهم در نتیجه انتقال جرم در یک فضای مشخص به وجود میآید موضوع اندازه گیری است اندازه گیری ما کنترل زمانی به وجود می آورد و باعث میشود تغییراتی در تبدیلات صورت گیرد. مشاهده ما کنترل زمانی ایجاد مینماید و میتواند منجر به پایستگی زمانی در همان نقطه مشاهده شود و در نتیجه نتیجه کار را تغییر دهد.
زمان عامل تعیین کننده در تمام فرآیندهای حقیقی و مجازی در جهان می باشد. گذر زمان در نقاط مختلف متفاوت است و اگر دو نقطه را در دو فضای مختلف داشته باشیم و گذر زمان در این دو نقطه برابر باشد جرمی که در این دو نقطه وجود دارد دارای بار و جرم برابر است. یعنی عاملی که ما به عنوان جرم میشناسیم تابع گذر زمان است و اگر بتوان بر روی یک جرم گذر زمان را کاهش داد می توان به جرم بزرگتری دست یافت و اگر بتوان بر روی یک جرم گذر زمان را افزایش داد یعنی زمان با سرعت بیشتری بگذرد میتوانیم جرم را کاهش دهیم و این موضوع میتواند تا جرم صفر و حداکثر گذر زمان ادامه یابد که این موضوع نشان میدهد برای کاهش جرم هسته ای حتما نیاز به واپاشی و یا همجوشی هسته ای نیست بلکه ما میتوانیم با تغییر در گذر زمان بر روی ذرات مختلف جرم آنها را تغییر دهیم. برای نمونه اگر گذرزمان را بر روی هسته هیدروژن افزایش دهیم جرم هسته کمتر می شود و تفاوت این جرم میتواند به انرژی تبدیل شود این همان چیزی است که از فرمول ها استخراج می شود تنها در این قسمت ما فقط از زمان به عنوان شالکه انرژی و جرم بهره میبریم.
با افزایش گذر زمان یا سریعتر کردن گذر زمان ما میتوانیم جرم را کاهش دهیم و معادل آن انرژی به دست آوریم واکنش هسته ای نیز در حقیقت همین تعادلات زمانی را در سطح ذرات برهم میزند و انرژی حاصل از کاهش جرم به دست می آید.
زمان میتواند هم ارز انرژی باشد بنابراین انرژی جرم و زمان هم ارز میباشند . بنابراین ما میتوانیم در نقطه ای از فضا که گذر زمان به کندی میگذرد بدون داشتن جرم در آن نقطه جرم را احساس کرده با آن نقطه به صورت جرم برخورد نماییم این موضوع در کوانتم اهمیت فوق العاده ای پیدا میکند به این صورت که در پدیده های مختلف کوانتمی ما همواره ذراتی را در نظر میگیریم که در مکان های غیرمجاز وجود دارند مانند تونل زدن ذرات و یا عبور از دیوار با انرژی پتانسیل بالاتر از انرژی جنبشی ذرات. این موضوع همان تعامل زمان و جرم میباشد به این طریق که عواملی که میتواند ناشی از تاثیر ذرات و یا میدان های کوانتمی باشد میتواند گذر زمان را در یک فضای عمیق تغییر دهد و متناظر آن به صورت حضور جرم احساس می شود و این جرم به صورت یک جرم پخشیده و یا یک بسته موج خود را نشان میدهد در حقیقت این موضوع که جرم به صورت یک موج حرکت میکند خود ناشی از تغییرات گذر زمان در آن فضایی است که جرم در آن حرکت میکند به این صورت ما میتوانیم مقداری از جرم را که به واسطه کاهش گذر زمان از دست داده است در یک نقطه تعادلی با افزایش گذر زمان به وجود آوریم و به این صورت جرم پخشیده شامل یک بسته موج در حال حرکت میباشد.