خالق هستی (خداوند متعال) وقتی جهان را به وجود آورده است آنرا از اجزایی به وجود آورده تا بتواند با استفاده از قوانینی این اجزا را کنترل نماید. در نتیجه شاخص های کنترلی توسط پدید آورنده لزوما نمی تواند همان شاخص های کنترلی توسط استفاده کننده باشد. برای درک بهتر مثالی می زنیم :
بشر کامپیوتر را به وجود می اورد و برای کنترل و به کار بردن آن نرم افزاری تولید می کند و با استفاده از سیستم رمز ۰ و ۱ به کنترل آن اقدام می کند. با توجه به این موضوع انسان می تواند کنترل خود را با استفاده از رمز ها و دکمه ها بر روی جسم ساخته شده اعمال می کند. با توجه به این موضوع شما در فضای مجازی اقدام به کنترل پدیده هایی می نمایید که نمادهای حقیقی دارند و این کاربرد با استفاده از علائم و نشانه های هوشمندانه ای اتفاق می افتد.
در مورد جهان هستی نیز این موضوع صادق است زیرا مولف جهان برای تسلط بر آن از علائم و نشانه هایی برای برقرای ارتباط و کنترل اجزای این سیستم منظم استفاده می کند. بنابراین فضای مجازی متقابل برای جهان می تواند در ذهن ما تشکیل شود و راه کنترل ذهن و فضای مجازی جهان هستی اطلاعاتی است که برای کنترل جهان حقیقی نیز دارای مفهوم منحصر به فرد می باشد. با توجه به همین موضوع می توان نیروی ذهن را بسیار بالاتر از چیزی دانست که تصور می شود. زیرا ذهن به عنوان یک فضای مجازی از معیارهایی برای کنترل فضای مجازی به وجود آمده در خود استفاده می نماید که می توان از ان در کنترل پدیده های فیزیکی حقیقی استفاده نمود. این کارکرد می تواند پیچیده باشد ولی درک حقیقت علائم و رموزی که ذهن جهت کاربرد فضای مجازی خود به کار می برد می تواند در فضای فیزیکی به کار برده شود و به ما در کنترل محیط اطراف کمک نماید.
نقشه ذهنی تونی بوزان روشی جهت شبیه سازی ساختار نرونهای عصبی مغز بر روی کاغذ
نقشه ی ذهنی یک نوع ابزار تفکر است که به حافظه و تفکر کمک می کند . در واقع تفکرات درونی مغز انسان است که بر روی کاغذ منعکس شده است و نیروی بهره ی هوشی و شفاهی سنتی را با بهره ی هوشی خلاق می آمیزد تا ابزار تفکر نیروی خارق العاده را در اختیار انسان بگذارد .
نقشه ی ذهنی یک نوع ابزار تفکر است که به حافظه و تفکر کمک می کند . در واقع تفکرات درونی مغز انسان است که بر روی کاغذ منعکس شده است و نیروی بهره ی هوشی و شفاهی سنتی را با بهره ی هوشی خلاق می آمیزد تا ابزار تفکر نیروی خارق العاده را در اختیار انسان بگذارد . تکنیکی که در آن نویسنده اندیشه های مختلف خود را درباره ی یک موضوع به همدیگر طی روشی خاص ربط می دهد .
● متن اصلی
با پایان گرفتن هزاره دوم یک پرسش ظاهرا مقدم بر همه پرسش های دیگر علوم زیستی مطرح است: مجموعه فرایندهایی را که ذهن می نامیم چگونه از فعالیت عضوی به نام مغز پدید می آید؟ این پرسش تازگی ندارد. از قرن ها پیش به صورت های مختلف عنوان شده است: زمانی که این امکان به وجود آمد که پرسش بدون آنکه کفر پنداشته شود عنوان گردد، آزادانه و مصرانه مطرح شد. اخیرا مسئله ذهن، کارشناسان ـ متخصصان دستگاه عصبی، روانشناسان متخصص در مسئله شناخت و فیلسوفان ـ و دیگر کسانی را به خود مشغول داشته که کنجکاو منشا ذهن، به خصوص ذهن هشیارند. مسئله هشیاری اکنون بیشتر مطرح است زیرا زیست شناسی عموما و شناخت دستگاه عصبی خصوصا در کشف تعداد بسیاری از رازهای حیات توفیق یافته است. آنچه در دهه ۱۹۹۰ - که اصطلاحا دهه مغز نامیده شده ـ درباره مغز و ذهن آموخته شده بیش از آن است که در طول تاریخ روانشناسی و شناخت دستگاه عصبی دانسته شده است. روشن ساختن شالوده «عصب زیست شناختی» ذهن هشیار ـ که تعبیر دیگری از مسئله «ذهن - تن» است ـ تقریبا به صورت ته مانده یک چالش در آمده است. بعضی از اندیشمندان: اعم از حرفه ای و غیرحرفه ای بر این باورند که پرسش در اصل قابل پاسخگویی نیست. به نظر عده ای دیگر افزایش بی امان و تصاعدی دانش جدید می تواند این احساس سرگیجه آور را به وجود آورد که هیچ مسئله ای نمی تواند در برابر حمله به علم، به شرطی که تئوری اش درست و تکنیک آن به اندازه کافی قوی باشد، مقاومت نماید. بحثی جذاب و حتی غیرمنتظره است. زیرا همان طور که در توضیح دست اندرکار بودن مغز در امر بینایی و حافظه تردیدی نیست، در توضیح دست اندرکار بودن مغز در ایجاد ذهن هشیار، که فرایندی گسترده تر از آن ها است تردیدی وجود ندارد(داماسیو ، ۱۹۹۹) .
ایده نقشه شناختی را اولین بار ادوارد تالمن در سال ۱۹۴۸ مطرح کرد. وی بر آن بود تا رفتار مبتنی بر یاد گیری موش ها را در ماز توضیح دهد. در آن زمان دو مکتب عمده در روانشناسی حیوانات مقبولیت داشتند. یک گروه بر این باور بودند که رفتار موش ها در ماز نمونه ساده ای از ارتباطات مبتنی بر انگیزه-پاسخ است. از نظر آنان ، یادگیری عبارت بود از تقویت برخی ارتباطات مبتنی برانگیزه- پاسخ و تضعیف برخی ارتباطات دیگر. گروه دوم، که تالمن نیز از جمله آنان بود ، بر این باور بودند که در طی فرایند یادگیری چیزی شبیه به نقشه ای از محیط اطراف در ذهن موش نقش می بندد. تالمن بر این باور بود که بازنمودی نقشه گونه در سیستم عصبی وجود دارد که برای هدایت حرکات مورد استفاده قرار می گیرد و این امر نه تنها در مورد موش ها که در مورد ما انسان ها هم صدق می کند. این بازنمود به شکل نقشه ای است که با در معرض محیط قرار گرفتن های مکرر به دست می آید.
تونی بوزان، یک محقق ، و نویسنده ی انگلیسی است که در سال ۱۹۴۲ در لندن متولد شد و در ۱۸ سالگی در دانشگاه کلمبیا در کانادا مشغول به تحصیل و در سال ۱۹۶۴ نیز از این دانشگاه فارغ التحصیل گشت .او یک اقتصاددان ، روان شناس ، محقق مسائل ذهنی و یادگیری است که تا کنون تحقیقات بسیاری در زمینه های عصب شناختی ، جانورشناسی ، آمار و احتمالات ، روان شناسی ، ادبیات ، موسیقی و آناتومی داشته است .نقشه ی ذهنی طرحی بود که در سال ۱۹۷۰ توسط تونی ابداع شد . او در مورد علت طراحی این نقشه و اینکه ایده ی آن چطور به ذهنش رسید می گوید :" هنگامی که در دوره ای از زندگی دچار کمبود اعتماد بنفس شده بودم و درس خواندن و به خاطر سپردن برایم مشکل بود تصمیم گرفتم نکات مهم امتحان را در کتاب های جداگانه ای بنویسم تا هنگامی که به آن نیاز دارم خواندن برایم آسان تر باشد . سپس تصمیم گرفتم این کارم را گسترش دهم و بوسیله ی نشانه هایی مانند رنگ ها ، تصاویر و همه چیز که ذهنم را تحریک می کرد استفاده کنم. فهمیدم که تا آنجا که مربوط به حافظه می شود یک تصویر ارزش ۱۰۰۰ کلمه را دارد .سپس به این رسیدم که ذهن تمایل دارد که به دنبال کلید واژه ها بگردد ، تحقیقاتم نشان داد که ذهن به طرز عجیبی به تغییر رنگ ها حساس است . در یک رنگ یکنواخت هنگامی که ذهن خسته می شود دیگر کارایی لازم را ندارد . سپس من سعی کردم ذهنم را تغذیه کنم ".
دیوید هوبل و ترستن ویسل (۱۹۹۶)استادان دانشگاه هاروارد نیز در تحقیقات علمی مشابهی نخستین برگه این که چگونه مدارهای مغزی نمایانگر شکل یک شی معین اند را به دست آورده اند. اینان نشان دادند که نورون های نخستین بخش بینایی قشر مخ چنان ساخته شده اند که به کناره های یک شی که در جهان مختلف امتداد دارند به درستی واکنش می کنند. هوبل و مارگارت لوینگزتن نیز که استاد هاروارد است، کمی بعد نشان دادند که دیگر نورون های نخستین بخش بینایی قشر مخ به درستی به رنگ ها واکنش می کنند نه به شکل ها.
زکی (۱۹۹۸) استاد کالج دانشگاه لندن کشف کرد، ناحیه هایی از مغز که، بعد از قشر نخستین بینایی، خبر حسی دریافت می کنند. برای آمایش بیشتر رنگ یا حرکت تخصص یافته اند. این نتایج در مشاهداتی که بر روی بیماران مبتلا به اختلال عصبی صورت گرفته، همتایانی یافته اند. در این بیماران ناحیه های مشخصی از قشر بینایی مخ آسیب دیده بودند که معارض ادراک رنگ بود ولی تشخیص شکل و حرکت در آنها همچنان باقی بود. واقعیت این است که بررسی های پرشماری اکنون موید وجود تشابهی هستند که بین ساختار یک شی، که مورد دید قرار می گیرد و الگوی فعالیت نورون ها که در قشر مخ جاندار بیننده حاصل می شود، وجود دارد. (به نقل از داماسیو ، ۱۹۹۹).
بر اساس تئوری تونی بوزان انسان می تواند یک صفحه را در یک دوازدهم ثانیه مرور کند ، درعمل یعنی می توان یک کتاب ۳۰۰ صفحه ای را در ۲۵ دقیقه خواند به شرطی که صفحات طوری کنار همدیگر باشند که برای دیدن به مشکلی برنخوریم برای این کار تنها لازم است تکنیک درستی استفاده کنید و نقشه ی ذهنی این امکان را فراهم می کند . در مثالی نقشه ی ذهنی به کارد ارتش سوییس تشبیه شده است که کارایی بالایی به عنوان یک ابزار دارد . با نقشه ی ذهنی فرد می تواند یادگیری و مهارت فکر کردن را بهبود بخشد و به آن شتاب دهد البته مطابقت تونی در خصوص تئوری نقشه های ذهنی همچنان ادامه دارد.
جان بود (۲۰۰۴) طی تحقیقی با موضوع تاثیر نقشه ی ذهنی (به عنوان یک تمرین کلاسی بر روی دانش آموزان به این نتیجه رسیده که نقشه ی ذهنی تاثیر شگرفی بر یادگیری و فهم کودکان دارد او در نتایج خود بر استفاده از این نقشه به عنوان تمرین کلاسی در میان دانش آموزان تاکید کرد واعلام نمود که دانش آموزان در مدرسه می توانند با توجه به گروههای کوچک و بنابر موضوعات درسی و یا موضوعات مورد علاقه ی خود نقشه ی ذهنی بکشند که این کار هم به بهبود و قدرت مشارکت و اتحاد میان گروهی بین دانش آموزان کمک می کند و هم یک شیوه ی اقتصادی است. بر اساس مطالعات ادوارد هرگز، لانا، اسراییل، اتک (۲۰۰۳) اعتبار این تست هم بالا ارزیابی شده .
تونی بوزان همچنین در بخش دیگری از خاطرات طراحی نقشه ی ذهنی می گوید ، سالها رویای من این بود که وجه اشتراک ذهن انسان در کامپیوتر را مشخص کنم . می دانستم که کارایی ذهن فراتر از کامپیوتر است ولی مثل کامپیوتر عمل می کند . او پس از سه سال کار مداوم توانست نرم افزاری را نیز طراحی کند که بتواند نقشه ی ذهن را به تصویر در آورد که هم اکنون نیز تحت عنوان نرم افزار نقشه ی ذهنی مورد استفاده قرار می گیرد . این نرم افزار برای سرعت بخشیدن به طراحی نقشه ی ذهن و همچنین برای افرادی که در طراحی و نقاشی مشکل دارند وسیله ی بسیار کارا و مفیدی است .
نقشه ی ذهنی تونی نیز یک تکنیک گرافیکی است که محدوده ی زیادی را مثل کلمات ، تصاویر ، عدد ، منطق ، آهنگ ، رنگ ، اطلاعات فضایی در یک روش قدرتمند دور هم جمع می کند و به فرد این آزادی را می دهد که بگردد و پهنه ی وسیعی از ذهن را کاوش نماید .نقشه ی ذهنی یک نوع ابزار تفکر است که توسعه پیدا کرده و به حافظه و تفکر کمک می کند . نقشه های ذهنی درواقع تفکرات درونی مغز انسان است که بر روی کاغذ منعکس شده است و نیروی بهره ی هوشی و شفاهی سنتی را با بهره ی هوشی خلاق می آمیزد تا ابزار تفکر نیروی خارق العاده را در اختیار انسان بگذارد . تکنیکی که در آن نویسنده اندیشه های مختلف خود را درباره ی یک موضوع به همدیگر طی روشی خاص ربط می دهد .
این نقشه می تواند در همه ی خبرها و موضوعات مختلف زندگی کاربرد داشته باشد ، برای مثال در موضوعاتی مانند:
۱) موضوعات شخصی
۲) سرگرمی ها
۳) آینده ی ایده آل ( آرزوها و اهداف )
۴) دوست یابی
۵) برخورداری از یک تعطیلات عالی و بی کم و کاست
۶) ورزش
۷) موسیقی
۸) کتاب خوانی و مطالعه
۹) انتخاب ها و ..... .
در این روش افراد خواهند آموخت که چگونه از هر دو نیمکره راست و چپ مغز خود استفاده کنند، این وسیله باعث خواهد شد که یادگیری در کمترین زمان ممکن و با صرف کمترین انرژی و بیشترین تمرکز ممکن صورت گیرد . روش نقشه ی ذهنی روشی است که تقریبا تمامی موسسات آموزشی پیشرفته جهان از این روش استفاده می کنند. ثابت شده است که این روش ضمن اینکه بهره وری و راندمان حافظه و ضریب یادگیری فرد را بالا می برد، روی خلاقیت و قدرت نوآوری فرد نیز تاثیری کاملا محسوس دارد و باعث افزایش زائدالوصف اعتماد بنفس و قدرت تفکر شخص می شود.در واقع روش نقشه ی ذهنی یا ضمیرنگار روشی است برای شبیه سازی ساختار نرون های عصبی مغز روی یک صفحه کاغذ دوبعدی.در واقع نقشه ی ذهنی همان نقشه ی شناختی فرد است درباره ی موقعیتی خاص و یا مسئله ای مورد علاقه .
در برخی کشورها این ابزار در موارد اختلالات یادگیری مورد استفاده قرار می گیرد . همانطور که گفته شد این نقشه را می توان در تمام جنبه های زندگی به کار برد . از جمله در جاهایی که پیشرفت یادگیری و تفکر کند و نا مفهوم است می توان آن را کسترش داد تا باعث افزایش عملکرد انسان شود .
در واقع الگوهای ذهنی، تصویرها، پیش فرض ها، باورها و داستان هایی است که انسان درباره خود، دیگران، سازمان ها، مناسبات اجتماعی و همه جنبه های جهانی که در آن زندگی می کند در ذهن خود دارد. الگوهای ذهنی نشان دهنده دریافت های آدمی ازجهان خارج است و دقیقاً بیانگرآنچه است که درارتباط با جهان خارج می بیند. انسان بدون نقشه های ذهنی قادر به شناخت جهان پیچیده پیرامون خود نیست. البته این تصویرهای ذهنی از آنجا که نقشه کاملی از واقعیت را ارائه نمی دهند، ناقص اند ولی ادراک آدمی از جهان خارج را می سازند، منشاء تحلیل و تفسیر پدیده ها هستند و بنیان واکنش و عمل انسان را تشکیل می دهند نوآوری در زیرساخت ها - بازبینی الگوهای ذهنی و بازاندیشی در عمل- به گسترش یادگیری سازمانی کمک می کند و احترام به ایده سازمان یادگیرنده را برمی انگیزد. زیرا عوامل پیش برنده تغییر در سازمان را توانمند می سازد، به ترویج ایده های راهنمای تازه کمک می کند، زبان و درک مشترکی برای گفت و گو به دست می دهد، بازار اندیشه را پررونق می کند و گزاره های تازه ای برای درک بهتر جهان عرضه می کند، اشتیاق به آموختن و توانمند سازی فردی و گروهی را گسترش می دهد، و راهبردها و ارزش های لازم برای دست یابی به آرمان مشترک را توسعه می دهد.
به نظر پیترسنگه، اندیشمند برجسته ایده ی سازمان یادگیرنده ، الگوهای ذهنی یکی ازقواعد مؤثر سازمان یادگیرنده است که بر محدودیت ها و ناتوانی های انسان ها، به ویژه ناتوانی در تفکر، بازاندیشی و یادگیری، برای پیش برد برنامه های تغییردرخود و سازمان متمرکز شده است و به دنبال ارائه روش هایی برای بازبینی الگوهای ذهنی و تبین نقش آنها در بازاندیشی در عمل است.
نقشه ی ذهنی نیز همانند یک جاده امکان های زیر را فراهم می کند :
۱) به فرد یک مرور کلی از مفاهیم زیادی که مربوط به یک موضوع است را می دهد ( چکیده ای از یک موضوع بزرگ )
۲) راهها یی را به فرد نشان می دهد ( برای رسیدن به هدف )
۳) حجم زیادی از اطلات را در یک صفحه جمع می کند ( در حافظه موثر است )
۴) با مشاهده ی راه های مختلف باعث می شود یک مسئله خلاقانه حل شود.
۵) کارایی فرد را بالا می برد.
۶) به فرد کمک می کند تا با لذت نگاه کند، بخواند ، سرگرم باشد و در عین حال به خاطر بیاورد .
۷) توجه مغز و چشم را به خود جلب می کند.
از مزایای نقشه ی ذهنی نسبت به سایر آزمون ها ی ذهن اینست که :
۱) متعلق به همه ی گرو ه های سنی است ( به غیر از نوزادان که قدرت ترسیم ندارند ).
۲) در تجارت ، مدرسه ، خانه و همه ی مکان ها می تواند استفاده شود .
۳) نیاز به آزمونگر ندارد و توسط خود افراد ترسیم می شود .
۴) زمان خاصی برای اجرا ندارد و می تواند در طولانی مدت ترسیم شود .
برای کشیدن نقشه ذهنی چهار مرحله وجود دارد:
۱) ابتدا در وسط کاغذ شکلی که بتواند نماینده ی اصلی موضوع باشد را رسم کنید .این طرح را می¬توانید هر طور که دوست دارید بکشید: از یک طرح کلی انسان تا جزئیات یک آدم، یا یک عکس چاپ شده از خودتان.
۲) موضوعات مهم و مورد علاقه را با خطوط اصلی و رنگی که از تصویر مرکزی به سمت بیرون امتداد پیدا می کند ترسیم و با یک شکل اختصاری یا کلمات کلیدی مهم مربوط به آن ترسیم کنید . هر شعاع یک جنبه مهم از زندگی شما را نشان می¬دهد ( خانوادگی، اجتماعی، اقتصادی، شغلی، روحیه، سلامتی، محل زندگی، دوستی) هر خط را با نوشتن کلمه¬ای در بالای آن مشخص کنید. از رنگ¬های مختلف برای کشیدن و نوشتن روی خطوط کمک بگیرید.
۳) اطلاعات فرعی و ثانویه را روی شاخه های فرعی که از انتهای شاخه ی اصلی شروع می شود یادداشت کنید .
۴) در هر جا که امکانش وجود دارد از تصاویر استفاده کنید تاجنبه¬ای از عرصه¬ی زندگی شما را به تصویر بکشد. برای مثال؛ یک صورت یا لبخند برای دوستی، دو دست که یکدیگر را می¬فشارند برای اجتماعی، مهم نیست چه نمادی را انتخاب میکنید. هر چیزی را که برای شما معنی مشخصی دارد بکشید. اکنون این خطوط را از طرف دیگر امتداد دهید. در مورد این که این سر فصلها برای شما جه معنی میدهد فکر کنید. اگر ذهن شما کار نمی¬کند از تداعی معانی استفاده کنید: اولین لغتی را که به ذهنتان در مورد سرفصل مربوطه میرسد انتخاب کنید. برای مثال اولین لغتی را که در مورد امور اقتصادی به ذهنتان می¬رسد نظیر بازنشستگی، تعطیلات، خانه بزرگتر، مدرسه خصوصی و غیره بنویسید.
۵) و در نهایت این که نقشه¬ی ذهنی را در یک دوره¬ی زمانی تکمیل و آن را همراه خود داشته باشید و نظرات، افکار، و اهداف بیشتری را که دائماً به ذهنتان می رسد به آن اضافه کنید.
● بحث کلی
در واقع هنگامی که در عصر صنعتی یادداشت برداری به خصوص از نوع خطی یکرنگ و یکنواخت و خسته کننده است بنابراین نقشه های ذهنی در عصر اطلاعات موثرتر واقع می شود این نقشه ها جنبه های مختلف یک موضوع را به صورت منظمتر و قابل ادراک تر ترسیم میکند تونی بوزان می گوید : برای چند برابر کردن نبوغ ، استفاده از یادداشتهای خطی مثل آن است که به یک ستاره شناس یک جارو بدهید و از او بخواهید به ماه سفر کند در حالی که نقشه ی ذهنی ابزاری مثل یک سفینه ی فضایی است لئوناردو داوینچی نابغه ی خلاق اعتقاد داشت برای شکل گیری مغز خلاق چهار تا کار باید صورت بگیرد :
۱- تقویت حواس--> که در آن هوش حسی بسیار مهم است ، یعنی خوب دریافت کنیم
۲- مطالعه ی هنر علم --> که در آ علم یک هنر است زیبا و لطیف
۳- مطالعه ی علم هنر --> در عین حال هنر موضوعی تنها نرم ، وسیع و احساسی نیست هنر علمی دقیق و بدیهی است
۴- توجه به اینکه همه چیز در ارتباط با هر چیز دیگر است --> مغز مثل ماشین مرتبط است .
تونی اعتقاد دارد که مهمتر از مدیریت علم و دانش مدیریت مدیر دانش است ( یعنی مغز ) .
در حال حاضر ۲۵۰۰۰۰ عضو از ۷۴ کشور دنیا جزء اعضای المپیاد ذهن پویایی تونی هستند و نیز سالانه مسابقات قهرمانی بزرگترین حافظه ی دنیا نیز در کشورهای مختلف برگزار می شود .کنفرانس ذهن جادویی هم ۳۰ سال است که تا کنون در ۶۷ کشور دنیا برگزار شده .
حرکت منشاء اصلی تمام تحولات مهم در جهان می باشد و ذهن نیز از این امر مستثنی نمی باشد. برای ایجاد حرکت باید یک نیروی لازم برای ایجاد آن از طرف یک ایجاد کننده نیرو به جسم وارد شود تا جسم حرکت کند. اجسام بزگ از ذرات بسیار کوچکی تشکیل شده اند که برای ایجاد یک حرکت بنیادی لازم است که نیروی لازم به تمام این ذرات وارد شود تا بتوان کل یک جسم را حرکت داد. به عنوان مثال در خصوص نیروی جاذبه باید نیروی لازم به تمامی ذرات مانند الکترون ها و پروتون های یک جسم وارد شود تا به سمت جسم دیگر کشیده شود. این موضوع نشان می دهد که اهمیت مطالعات زیراتمی تا چه اندازه مهم می باشد.
نیرویی که به ذرات و اجزاء تشکیل دهنده یک جسم وارد می شود عامل اصلی در ایجاد نیرو در یک جسم بزرگ می باشد و حاصل جمع نیروهای وارد بر اجزاء یک جسم بزرگ در حقیقت نیروی بزرگی است که ما آن را اندازه گیری می نماییم. حال این سوال پیش می آید که نیروی لازم بر ذرات بسیار کوچک چگونه باعث حرکت آنها می شود و در نهایت مجموع این نیروها به جسم بزرگ منتقل می شود.
برای حرکت یک ذره باید فضای کوانتمی در اطراف و بخشی از فضا که ذره در آن قرار دارد طوری تغییر نماید که یک فضای منفی (فضایی که ذره نمی تواند در آن حضور داشته باشد) در اطراف ذره قرار گیرد و این فضای منفی باعث رانده شدن ذره به سمت فضای مثبت (فضایی که ذره می تواند در آن حضور داشته باشد) می شود. این موضوع یعنی تغییر فضای کوانتمی در اطراف ذرات مادی علت اصلی حرکات ذرات کوچک می باشد و مجموع این نیروها می تواند به صورت یک انتگرال حجمی به ایجاد نیروی بزرگتری که باعث حرکت اجسام بزرگ تبدیل شود. موضوع مهم در این بین چگونگی تغییر فضای کوانتمی برای حرکت ذرات می باشد. برای این کار می توان از خود ذرات با ابعاد کوچکتر از ذره حاضر استفاده نمود. وجود ذرات مادی در یک فضای کوانتمی باعث تغییر این فضا می شود به طوری که وجود ذرات مادی در یک فضا باعث افزایش فضای مادی و کاهش فضای خلاء (فضای غیرمادی ) می شود. در نتیجه وقتی ذرات مادی از کنار یک ذره عبور می نمایند فضای اطراف ذره را طوری تغییر می دهند که فضای اطراف ذره قابلیت حرکت ذره بزرگتر را به وجود آورد. این موضوع را می توانیم در تغییر میدان الکترومغناطیسی برای ایجاد جریان الکتریکی مشاهده نماییم. وقتی که یک آهن ربا را به سیم نزدیک و دور می کنیم جریان الکتریکی در داخل سیم اجاد می شود و این موضوع باعث حرکت الکترون ها در داخل سیم می شود. در این عمل 3 موضوع اساسی اتفاق می افتد: ابتدا حرکت آهن ربا باعث تغییر میدان کوانتمی در اطراف آهن ربا و در نتیجه حرکت فوتون های موجود در اطراف این فضا در جهت میدان می شود و و قتی فوتون ها از کنار الکترون ها در سیم حرکت می نمایند میدان کوانتمی را در اطراف الکترونها به هم زده و فضای کوانتمی ایجاد شده ذرات الکترونی را به سمت جلو حرکت می دهد.
بنابراین از طریق تغییر در فضای کوانتمی می توان حرکت را در ذرات بزرگتر با استفاده از ذرات کوچکتر ایجاد نمود. ولی موضوع مهم این است که فضا یکوانتمی ایجاد شده دارای یک عدم تقارن در ایجاد فضای مادی و خلاء باشد تا بتواند از این طریق باعث حرکت شود زیرا تقارن نسبت فضای کوانتمی در اطراف ذرات می تواند این عامل حرکتی را خنثی نماید.
با توجه به این موضوع می توانیم حرکت ذرات را در یک فضای کوانتمی به ذرات کوچکتری منسوب نماییم. بنابراین حرکت ذرات مادی مانند فوتون ها نیز به دلیل تغییر فضای کوانتمی به وسیله ذرات دیگری پدید می آید که در اطراف فوتون ها قرار گرفته و با تغییر فضای کوانتمی باعث حرکت این ذرات می شود. این ذرات لزوماً ذرات ماید که برای ما قابل مشاهده باشند نیستند. زیرا با استفاده از ذرات غیرمادی نیز می توان فضای کوانتمی را تغییر داد.
ذرات غیرمادی می توانند با افزایش فضای خلاء در محیط اطراف خود در فضای کوانتمی تغییرات لازم را برای حرکت ذرات مادی پدید آورند.
بنابراین می توان با استفاده از تغییر فضای کوانتمی با استفاده از ذرات مادی و یا ذرات غیرمادی به حرکت ذرات مختلف کمک نمود. ولی موضوع مهم ترتیب در این تاثیرات می باشد. ذرات بسیار کوچک تنها می توانند فضای کوانتمی ذرات کوچک را تغییر دهند و نمب توانند تغییرات را در فضای اطراف ذرات بزرگ به وجود آورند که موجب حرکت آنها شود. اما نکته مهم این است که ماهیت حرکت ذرات بزرگ را می توان در ادامه به ذرات بسیار کوچک مادی و در ادامه آن به ذرات بسیار کوچک غیرمادی ارتباط داد. به این ترتیب عواملی از ذرات غیرمادی می توانند در حرکت فوتون ها تاثیر گذار باشند.
با توجه به این موضوع و از آنجا که بخشی از ماهیت ذهن انسان مربوط به ذرات غیرمادی میباشد. می توان نحوه تعامل ذهن انسان با بخشهایی از ذهن که به صورت یک مکانیسم مادی قابل توجیه است ارتباط برقرار نمود. به این ترتیب حرکت در بخش های مادی ذهن مانند حرکت جریان های الکتریکی در مغز و وجود امواج الکترومغناطیس در اطراف مغز انسان را می توان با توجه به وجود ذرات مختلف در مغز و ذهن انسان توجیه نمود. انرژی لازم برای این حرکات علاوه بر وجود ذرات مادی می تواند در کنار ذرات غیرمادی نیز توضیح داده شوند.
مغز انسان از نظراندیشه احتیاج به کنترل دارد و فردی که قدرت کنترل اندیشه هایش را پیدا میکند میتواند مشکلات روانی خود را حل کند.
در سایکو سایبرنتیک بهعنوان علم کنترل مغز است. اعتقاد بر این است که انسانها مجهز به دو مکانیسم خودکار و سرویس دهنده آن در مغز هستند و بنا به دستوری که خود فرد به مغزش میدهد فعال میشوند این دو مکانیسم عبارتند از موفقیت و شکست.
مکانیسم شکست ترکیبی از احساسات منفی و یأس آور است که مانع رسیدن فرد به هدفش میشود و با پرداختن به شکستهای گذشته این مکانیسم فعال خواهد شد، تصور یکی از خصوصیات ضروری انسان موفق است، با رشد تصاویر ذهنی مثبت که موجب رفاه بیشتر میشود و همچنین با ایجاد هدفهای واقع بینانه و دست یافتنی میتوان مکانیسم موفقیت ذهن را فعال کرد.
سایکو سایبرنتیک میگوید: ذهن انسان ماهیتی خلاق دارد یعنی نظرات را به عمل تبدیل میکند. ذهن بسته به دستوری که ما به آن میدهیم فعال وپویاست وقتی وظیفهای را به مکانیسم موفقیت خود واگذار میکنید کار دانشمندی را میکنید که مسائل مختلفی را در اختیار مغز الکتریکی قرار میدهد.
واژه سایکو سایبرنتیک به اقتباس از دکتر ماکسول مالتز به مفهوم هدایت ذهن خود به سوی هدفی مفید وسودمند است. سایکو به ذهن و سایبرنتیک در زبان یونانی به معنی راننده یا گرداننده است. سایکو سایبرنتیک یعنی روشی که میخواهید توسط آن خود را کنترل و هدایت کنید و مفهوم آن این است که از موفقیت دورن برای رسیدن به حرمت نفس استفاده کنیم و هرگز به احساسات منفی اجازه ورود ندهیم.
سایکو سایبرنتیک درانسانهاامید و باور میکارد. اورا متقاعد میکند که میتواند به هدفهایش برسد و در واقع از این توان برخوردار است.سایکو سایبرنتیک به زمان حال توجه دارد، شمای امروزی شمای دیروزی نیستید.
درسایکو سایبرنتیک بیماری روانی ناشی از یک عادت ناشایست است و فقط خود فرد میتواند از عادت بد به عادت مفید تغییر یابد و تمام انسانها برای موفق شدن به دنیا آمده اند.سایکو سایبرنتیک خلاق، ذهن را برای رسیدن به یک هدف،بسیج میکند، تصویر ذهنی انسان ازقدرت بینظیری برخوردار است.
اگر در ذهن تصاویر مصیبت بار را زنده کنیم و انسانها را موجوداتی وحشتناک بپنداریم شانس موفقیت به راستی کاهش مییابد.
در رسیدن به اهداف و موفقیتها قدرت تصور بزرگترین نیرویی است که داریم.یکی از جنبههای دستیابی به موفقیت و خوشبختی، خود پذیری است. کسی واقعاً خوشبخت است که خود را همانطور که هست میپذیرد وبه آنچه که هست راضی است و خود را از دیگران نه برتر میداند و نه حقیرتر.
انسان دارای مکانیسمی هدف جو است. وقتی فاقد هدف مشخصی باشیم زندگی را پوچ و بیهدف میبینیم، ما برای غلبه بر محیط، حل مسائل و دستیابی به هدف آفریده شدهایم و بدون داشتن هدف، بدون میل غلبه بر محیط، هرگز به رضایت و خوشبختی نمیرسیم.
افرادی که زندگی را پوچ و بیارزش میدانند در واقع منظورشان این است که شخصاً هدف با ارزشی ندارند. علم روانشناسی گرچه به تصویر ذهنی و نقش مهم آن در رفتار انسان معترف بود اما برای سؤالاتی از قبیل اینکه چگونه تصویر ذهنی اثر میکند و چگونه شخصیت جدید میآفریند جواب قانع کنندهای نداشت و اغلب این جوابها را میتوانیم در علم جدید سایبرنتیک پیدا کنیم.علم نوپای سایبرنتیک حاصل تلاش فیزیکدانان و ریاضی دانان بود نه روانشناسان اما تحولی در روانشناسی ایجاد کرد.
سایکو سایبرنتیک میگویدمغزانسان دارای مکانیسمی هدف جو است که به فرمان ذهن در جهتی که خود فرد تعیین میکند به کار میافتد.این مکانیسم خود کار هدف جو، کارش شباهت زیادی به مکانیسمهای الکترونیکی ساخته دست انسان دارد اماازهر مغز الکترونیکی ساخته دست انسان عالیتر و پیچیدهتر است.
این مکانیسم در جهت رسیدن به هدفهایی که شما برایش در نظر گرفتهاید- موفقیت و خوشبختی یا شکست و بدبختی- کار میکند. هدف این مکانیسم خلاق دست یابی به تصاویر ذهنی است. تصویر ذهنی ما تعیینکننده هدفهای ماست.
نظیر هر مکانیسم دیگر، مکانیسم خلاق ما از اطلاعات ذخیره شده یا حافظه برای حل مسائل جاری و نشان دادن واکنش نسبت به موقعیتهای مختلف استفاده میکند.
به اعتقاد دانشمندان مشهور سایبرنتیک از جمله دکتر نوربرت وینر تا آینده قابل پیش بینی، دانشمندان موفق به ساختن یک مغز الکترونیکی قابل قیاس با مغز انسان نخواهند بود.اما حتی اگر قرار باشد چنین ماشینی ساخته شود فاقد اپراتور و متصدی خواهد بود.
منبع :http://www.hamshahrionline.ir
ذهن در ادراکات ابتدایی از قبیل احساس مانند آینه منفعل است و حالت پذیرنده دارد و بدون تصرف صور اشیاء را میپذیرد. در این حالت انسان با حیوان مشترک است. پس از این که این ادراکات ابتدایی حاصل شد، ذهن فعال میشود و در این ادراکات تصرف میکند و به وسیله انها معلومات جدیدی کشف میکند. همین کار ذهن را فکر نامیدهاند. فکر یکی از اعمال شگفتانگیز ذهن است. فکر کردن نوعی ازدواج و تناسل در میان اندیشههاست.تفکر نوعی سرمایهگذاری اندیشه است برای تحصیل سود و اضافه کردن بر سرمایه اصلی.