فیزیک ذهن

معرفی و تشریح رشته ای جدید به نام فیزیک ذهن

فیزیک ذهن

معرفی و تشریح رشته ای جدید به نام فیزیک ذهن

نیروی زمان یا نیروی گرانش

طبق نظریه گرانش وجود جرم فضا - زمان را متلاطم می کند و این موضوع باعث ایجاد نیروی گرانش می شود. متلاطم شدن فضا -زمان را به طور مستقل مورد بررسی قرار می دهیم. زمان متلاطم چیست؟ زمان متلاطم یعنی وجود جرم در یک فضا می تواند یک زمان کوانتمی ایجاد نماید و این زمان کوانتمی یکنواختی خود را در حضور جرم از دست می دهد به این معنی که با نزدیک شدن به جرم لایه های زمانی به هم نزدیکتر و زمان متراکم تر می شود و با دور شدن از جرم تراکم زمان کوانتمی کاهش می یابد.

با افزایش تراکم، بازه های زمانی کاهش می یابد و در نتیجه زمان سریعتر می گذرد. در نتیجه وجود جرم در یک فضا  می تواند تلاطم زیادی را در زمان ایجاد نماید این تلاطم به تغییرات سریع بازه های زمانی در یک فضای محدود منجر می شود که این تاثیرات به سرعت تا فاصله های بسیار زیادی از جرم گسترش می یابد و زمینه ساز به وجود آمدن نیروی گرانش می شود که مکانیسم این کشش را مورد بررسی قرار می دهیم و در ضمن به دلایل جاذبه بودن این نیرو (بدون دافعه) اشاره می نماییم و در ضمن امکان وجود نیروی ضد جاذبه را نیز مورد بررسی قرار می دهیم.

با توجه به این موضوع که گذز زمان در بازه های مختلف زمانی متفاوت می باشد بنابراین در حضور یک جرم بزرگ تلاطم زمانی باعث به وجود آمدن ابعاد مختلف زمانی می شود و در این حالت قاعدتا هر جسمی در اطراف جرم اصلی در ابعاد متفاوتی قرار می گیرد و در نتیجه ما باید تنها اجسام همزمان خود را مشاهده نماییم ولی این موضوع اتفاق نمی افتد زیرا ما براحتی می توانیم اجسام مختلف را در طول این جرم اصلی که دارای یک تلاطم زمانی است را مشاهده نماییم. دلیل این اتفاق دقیقا به خاطر خاصیت موجی و ذره ای نور است که به فوتون ها این امکان را می دهد که یک مکانیزم زمانی و یک ساعت مستقلی را در طبیعت به وجود آورند که فارق از تلاطمات زمانی احرام بتوانیم اجسام مختلف و محیط اطراف خود را مشاهده نماییم. همین امکان مشاهده محیط بسیار مهم می باشد زیرا در صورتی که ما هر کدام درک زمانی متفاوتی از طبیعت داشته باشیم در یک فضای متلاطم زمانی با n بعد نامشخص همه چیز و حتی بدن خود انسان نسز ناپیدا خواهد شد.

این خاصیت نور باعث می شود که یک ناظر ثابت و متحرک سرعت نور را یکسان اندازه گیری نمایند و این ویژگی علاوه بر این که مربوط به ساختار فوتون ها می باشد به ویژگی های یک فضای متلاطم زمانی نیز مربوط می شود. یعنی نیروهای گرانشی موجود در طبیعت نیز اثرات نسبیتی ایجاد می نمایند.

در مورد نیروی گرانشی می توان گفت هر جرم دارای اثرات مادی بر روی فضای کوانتمی اطراف خود می باشد که این اثرات با نزدیک شدن به جرم افزایش یافته و در نهایت در مرکز جسم به بیشترین میزان خود می رسد. به این ترتیب در مورد تاثیرات زمانی می توان گفت هر جرم درون خود یک چاله زمانی دارد که با دور شدن از این چاله زمانی بازه های زمانی اقزایش می یابد بنابراین نیروی شکل دهنده طبیعت فارق از جرم بوده و مربوط به نحوه و میزان این چاله های زمانی می باشد و در نتیجه این موضوع توضیح بهتری از مفهوم گرانش شکل می گیرد و ما می توانیم بسیاری از پدیده های گرانشی را در فضای پیرامونی خود درک نماییم.

مستند راز در خصوص انرژی ها

خودتان را با آن چیزی که آرزو دارید تصور کنید. (تمام مذاهب ، فیلسوفان ، حکما و… نیز همین را گفته اند.) این راز میگوید چیزی وجود ندارد که شما نتوانید باشید یا انجام بدهید یا داشته باشید. هر چه بیشتر از این راز استفاده کنید بیشتر آن را درک میکنید.

در این فیلم دکتر جان دمارتینی(فیلسوف)، دکتر فرد آن ولف (فیزیکدان کوانتوم)، باب دویل (نویسنده)، بیل هریس ( روانشناس)، دکتر جان هگلین
(فیزیکدان کوانتوم) ، جیمز آرتور ری (فیلسوف) ، نیل دونالد والش (نویسنده) و … از این راز صحبت می کنند.
و اما آنچه در مورد این راز گفته میشود:
همه ما با نیروی کاملاً یکسانی زندگی میکنیم. با یک قانون: قانون جاذبه.
این قانون میگوید: هرچیزی را که وارد زندگیمان میشود را خودمان جذب کرده ایم.تمام چیزهایی را که در ذهنمان می گذرد را خودمان جذب میکنیم. قانون جاذبه اهمیتی نمیدهد که شما چه چیزی را میخواهید و چه چیزی را نمیخواهید. حتی وقتی به چیزی فکر میکنید یا نگاه میکنید که آن را نمیخواهید و با آن مخالفت میکنید آن را به طرف خودتان جذب میکنید. در آن موقع قانون جاذبه در حال عمل است.
هر چیزی را چه ببینید چه به خاطر آورید و چه تصور کنید ، هر چیزی که روی آن متمرکز شوید را به سوی خود جذب میکنید. و هرگاه این تمرکز همراه با احساسات شدید باشد جذب آن سریعتر خواهد بود.
مراقبت از افکار کار سختی به نظر میرسد اما احساساتمان به ما کمک میکند که بفهمیم که به چه فکر میکنیم. هرچه موقع فکر کردن احساس بهتری داشته باشید این احساس خوب باعث میشود که جهتگیری شما در زندگی بهتر باشد و در زندگی روزمره افکاری را پدید می آورید که زندگی بهتری را در
آینده برایتان رقم میزند.
هر چه احساس بهتری داشته باشید چیزهای خوب را بیشتر جذب میکنید که باعث میشود بالاتر و بالاتر بروید.
به یک چیز زیبا فکر کنید. به یک موسیقی زیبا گوش کنید تا احساس خوبی پیدا کنید. وقتی نسبت به چیزی احساس عشق میکنید آن احساس اینقدر بزرگ است که میتواند برایتان خوشبختی را به ارمغان بیاورد.
چرچیل: شما جهان خود را می سازید همانطور که در آن پیش میروید.
زندگی می تواند کاملاً رؤیایی باشد و اینطور خواهد بود اگر شما از این راز استفاده کنید
جهان هستی مثل غول چراغ جادوست. غول چراغ جادو فقط میگوید: فرمانبردارم سرورم و
همیشه فقط همین حرف را تکرار میکند. پس کافیست که شما فقط آن چیزی را که دوست دارید طلب کنید تا غول چراغ جادو به شما بگوید فرمانبردارم سرورم و خواسته تان را برآورده کند. پس اگر دانسته یا ندانسته در مورد چیزی که نمیخواهید یا دوست ندارید ، حرف بزنید یا گله و شکایت کنید یا احساس ناراحتی کنید غول چراغ جادو باز هم میگوید:فرمانبردارم سرورم و همان رابرایتان فراهم میکند.
غول چراغ جادو فقط میگوید: فرمانبردارم سرورم و
فقط همین حرف را تکرار میکند
آرزو کن ، بطلب ، ایمان داشته باش ، دریافت کن.
آن چیزی را که میخواهید طلب کنید.( اکثر ما به خودمان
اجازه نمیدهیم آن چیزی را که واقعاً دلمان میخواهد طلب کنیم.) کائنات به افکارشما پاسخ میدهد. برای دریافت شما باید خودتان را با آن چیزی که میخواهید همجهت کنید یعنی قدردان باشید و برای دریافت آن شور و اشتیاق داشته باشید.
اکثر افراد افکارشان را به عکس العمل نشان دادن به چیزی که وجود دارد صرف میکنند.(اگر به آن چیزی که هست نگاه کنید و حتی اگر آن را نخواهید یا از آن ناراضی باشید)و به آن فکر کنید، قانون جاذبه دوباره همان چیز را به شما میدهد.
بودا: هر آنچه هستیم نتیجه افکاری است که داشته ایم.
اگر به جای شکایت برای چیزهایی که دارید قدردانی
کنید احساس بهتری پیدا میکنید و این باعث جذب چیزهای بهتری به سمتتان میشود.
وقتی چیزی را تجسم میکنید آن را پدید می آورید. پس موقع تجسم همیشه روی نتیجه پایانی متمرکز شوید. وقتی خود را در موقعیتی که دوست دارید تصور میکنید ، دیگر احساس نمیکنید که به آن چیز نیاز دارید بلکه احساس میکنید که آن چیز را دارید و آن احساس باعث مشود که کائنات همان موقعیت را برایتان پدید آورد.
اگر به دنبال حس لذت درونی ، بینش درونی و آرامش درونی بروید بقیه چیزها برایتان پدیدار میشود.
شما تنها کسی هستید که زندگیتان را می آفرینید چون هیچ کس دیگر نمیتواند برای شما
فکر کند.این کار تحت کنترل خود شماست. اگر چیزی را که می بینید ٬ میخواهید در مورد آن بنویسید ، راجع به آن با دیگران حرف بزنید ، به آن فکر کنید و روی آن تمرکز کنید ولی اگر آنرا نمیخواهید در موردش با کسی حرف نزنید ، توجهتان را منحرف کنید.
کارل لی یونگ: با هر چه مقابله کنید ایستادگی میکند.
منابع بیشتری از آنچه که ما بخواهیم وجود دارد. بیشتر از آن چیزی که تصور کنیم خوبی ، عشق ، لذت و… هست که به همه برسد. اگر میگوییم دچار کمبودیم به خاطر آن است که بینش خود را گسترش نمیدهیم.
اگر جز بهترین را نپذیرید اغلب اوقات همان بهترین را دریافت
میکنید.
آیا نتایجی را که به حال گرفته اید شایسته شما هستند؟
هنری فورد: چه فکر کنید که میتوانید و چه نمیتوانید در هر صورت حق با شماست.
ما منبع بی پایانی هستیم از احتمالات قابل ظهور و قدرت خداگونه ای برای عینیت بخشیدن به خواسته هایمان داریم.
هدف اصلی زندگی احساس و تجربه لذت است. شادی درونی جوهره موفقیت است. به دنبال خوشی خودتان بروید. خودتان را با چیزهایی که آرزو دارید تصور کنید.
دوک النیگتون: اگر چیزی دلم را نلرزاند هدفم نیست.
تصمیم بگیرید که چه میخواهید بعد روی آن تمرکز کنید. این فرآیند خلقت است. از لحظه ای که شروع میکنید به
درست فکر کردن چیزی وجود دارد که شما را هدایت میکند و جهت را نشان میدهد.
بخواهید بهترین باشید. با لذت زندگی کنید. هیچ چیز از گذشته شما نمیتواند حق ویژه زندگی شاد شما را انکار کند و هیچ چیز در آینده نمیتواند به غیر از لذت و شادی را برایتان به ارمغان بیاورد.
یاد بگیرید فقط عالیترینها و بهترین ها را در تجارب و امور روزمره پیدا کنید. آنها را بارور کنید ، در موردشان فکر کنید بعد منتظر ادامه و وقوع آنها باشید.
چیزی نیست که شما بخواهید انجام بدهید بجز همان چیزی که خودتان میخواهید انجام بدهید

فکر میکنم بیشتر شما عزیزان فیلم راز را دیده و یا کتاب آنرا خوانده باشید. اگر تا الان این فیلم را ندیده اید حتما در اصرع وقت به یکی از مراکز توضیع سی دی مراجعه و نسخه اول این فیلم مستند را تهیه کنید. این فیلم تنها ۱ ساعت از وقت شما را خواهد گرفت ولی دنیایی متفاوت را برای شما میگشاید.

یکی از مهمترین راه ها برای تکامل در جهان هستی مبحث رویدادهای همزمان است.
حتما برای شما هم اتفاق افتاده که به یکی از دوستان خود فکر میکنید و همان روز او را میبینید. و یا به دنبال کاری میگردید و آن کار بصورت کاملا اتفاقی به شما پیشنهاد میشود.
بیشتر دانشمندان معاصر این اتفاق را به اشتباه حس ششم تعبیر میکردند. یعنی بر این عقیده بوده اند که چون آن فرد یا کار به سمت شما می آمده شما توسط حس ششم خود از این واقعه مطلع می شدید. ولی در حال حاضر علم بشر به نقطه ای رسیده که برای این اتفاقات تعابیر دیگری را بیان میکند. این اتفاقات حس هفتم (قدرت ذهن) هستند. دانشمندان بر این عقیده اند که چون شما به آن فرد یا آن کار فکر میکردید به وسیله حس هفتم خود او را به سمت خودکشانده اید.
قدرت ذهن انسان بسیار قوی تر از قدرت جسمانی اوست. دانشمندان طی آزمایشاتی به این نتیجه رسیده اند که ذهن بشر میتواند او را به حرکت در آورد حتی اگر جسم او تکان نخورد !!
در دانشگاه پزشکی انگلیس، تعدادی از ورزشکاران دعوت شدند تا دانشمندان بر روی آنها آزمایشات اولیه را انجام دهند. این ورزشکاران در اتاقی قرار گرفته و به آنها نوارهای مغذی متصل شد. از آنها خواستند تا تمرکز کنند و بعد از رسیدن به آرامش کافی، در فکر خود، ورزش مورد علاقه خود را انجام دهند.
” باور نکردنی بود که بعد از مدت زمانی سلولها و عضلات آنها منبسط و منقبض میشد و به همان اندازه احساس خستگی در آنها مشاهده شد و حتی سوخت و سوز بدن آنها هم به نوعی بود که انگار واقعا در حال دویدن بوده اند. “
در آزمایشگاهی در ایالات متحده، دانشمندان، دو باغچه با یک خاک و یک میزان نور را تهیه کردند. در آنها لوبیا کاشته شد. تعدادی از دانشمندان روزانه توجه خود را به یکی از باغچه ها معطوف میکردند و سعی میکردند انرژی خود را به گیاهان آن باغچه منتقل کنند. بعد از گذشت ۲ ماه، لوبیا های بار آمده در باغچه چند برابر بیشتر از باغچه دیگر رشد کرده و حتی مواد معدنی و ارزش غذایی آنها به مراتب بیشتر از باغچه مجاور بود.
این آزمایشات دلیلی محکم از قدرت ذهن انسان دارد.
همانطور که در مبحث اول یعنی ” تکامل و پیدایش هستی ” بیان شد، همه فهمیدیم که این جهان توسط نیرویی قوی بهمراه برنامه ریزی منظم و دقیق بر پا شده و تمام جهانیان (و متاسفانه به غیر از بشر) از رویدادهای همزمان برای تکامل استفاده نموده اند.
هدف تمامی جهانیان تا قبل از پیدایش بشر، همین تکامل بوده و آنها توسط رویدادهای همزمان از چگونگی انجام کار مطلع میشدند.
اما در حال حاضر سوال این است: هدف و وظیفه ما در این تکامل چیست؟
آیا ما فقط به این خاطر به این جهان پا گزاردیم تا از ادامه تکامل جلوگیری کنیم؟ ما چقدر برای جهان پیرامون خود مفید هستیم؟
همه ما از قدیم الایام شنیده ایم که میگویند: از تو حرکت و از خدا برکت