وقتی ذره ای با سرعت حرکت میکند زمان را کندتر احساس میکند و گذر زمان با افزایش سرعت کندتر میشود از طرفی با افزایش گرانش نیز گذر زمان کندتر میشود و این دو موضوع یک اثر را ایجاد می‌نمایند یعنی افزایش سرعت و افزایش نگرانش گذر زمان را کند مینماید حال اگر ما فروتنی را در نظر بگیریم که با سرعت نور حرکت میکند و گذر زمان برای آن بسیار بسیار کند و در حد صفر است و با کند کردن حرکت فوتون میتوانیم گذر زمان را برای آن افزایش دهیم این افزایش میتواند نیروی منفی برای مقابله با اثرات زمانی نگرانش ایجاد نماید در چنین حالتی با کند کردن حرکت فوتون ها میتوان گذر زمان را افزایش داد و این اثر میتواند بخشی از نیروی زمانی نگرانش را در محیط فوتونها خنثی کرده و باعث کاهش نیروی نگرانش شود این موضوع را میتوان با ترتیب دادن یک آزمایش ساده اما دقیق آزمود در این آزمایش ما یک شیشه را در حالتی که نور لیزر بسیار قوی از آن عبور داده میشود وزن می‌نماییم و این عمل را در تاریکی مطلق نیز انجام میدهیم در صورت صحت این فرضیه باید وزن شیشه در حالتی که از آن لیزر عبور میکند مقدار بسیار ناچیزی کمتر از حالت تاریکی باشد و دلیل آن نیز کاهش سرعت نور در داخل شیشه و افزایش گذر زمان در آن میباشد که این عامل میتواند بخشی از نیروی نگرانش را خنثی نماید.
عالی بود مرسی که وب رو به روز کردید عاشق وبتونم موفق باشید
سلام و درود.
بابت مطالب خوبتون واقعا ممنونم. مطالب کوانتومی بی نظیر زیبا هستند.
سوالی برام پیش اومده:
طبق قانون جذب و قدرت قدرت ضمیر ناخودآگاه، در حالت کلی اینگونه مطرح میشه که، هر چیزی که باور بشه، در دنیای فیزیکی خلق میشه...
و من هم کاملا این رو درک کردم و تایید میکنم
ولی شبهه و سوالی هست که نمیتونم از طریق کلمات اون رو توجیه کنم.
بر فرض مثال، من باور دارم که اگه از یک ساختمان 10 طبقه خودم رو پرت کنم پایین، به جای سقوط، صعود خواهم کرد... آیا فقط این باور من باعث میشه که من به قانون طبیعی جاذبه غلبه کنم؟
یا مثلا من باور دارد که اگه در یک اتوبان یک طرفه، بر خلاف مسیر، رانندگی کنم هیج تصادفی نخواهم کرد... آیا این باوری که من دارم، باعث میشه من تصادف نکنم؟؟
در حالت کلی، همه چی به قوانین ذهنی خلاصه میشه؟ یا قوانین دنیای فیزیکی هم هست؟
رابطه اینها چطوری هست؟
لطفا در این موارد راهنماییم کنین. مرسی از شم
دقیقا منم همین سوال رو داشتم.در کل مسایل کوانتوم و ذهن خیلی عجیب و جالبه.مرسی از مطالبتون
" باور " با " تخیل " فرق داره .
وقتی شما خودتون رو از طبقه 100 ام پرت میکنید . مطمئنا و یقینا سقوط میکنید این یک باور هست .
برا تمرین شما سعی کنید از دیوار عبور کنید ببینید آنطرف دیوار چه خبره ؟ هروقت تونستید اینکار رو بکنید . و خبر آنطرف دیوار رو بیاورید به " باور" اینکه از دیوار عبور میکنید خواهید رسید. والا اگر بشنید و یک قابلمه پاپ کرن جلوتون بزارید و فکر کنید که از دیوار عبور کردید . تخیل و وهم ه .
شاد باشید