وجود جهان های موازی از طرق مختلف قابل اثبات می باشد که یکی از این موارد بحث در باب نیروی گرانش و وجود ابعاد دیگر در فضای اطراف ما می باشد. نکته مهم در انفجار بزرگ گسترش فضای مادی در کنار فضای غیرمادی می باشد که فضای غیرمادی در حقیقت شالوده جهان های موازی بوده و به گسترش یک جهان غیرمادی در کنار جهان مادی کمک کرده است. حال نکته مهم این است که آیا این فضای غیرمادی واقعا با جهان ما موازی می باشد. در انفجار بزرگ ما یک مرکز انفجار داشته ایم که جهان های موازی کنار یکدیگر بسط داشته اند ولی چگونه می توان موازی بودن آنها را اثبات نمود.
لازمه پیدایش جهان های موازی ثبات و تعادل در نیروهای گزینشی در هر یک از این فضا ها بوده است و متعاقبا باید این فضاها با یکدیگر به یک تعادل دینامیکی بین نیروها کمک نمایند و ای مهم تنها در صورتی اتفاق خواهد افتاد که جهان های کنار یکدیگر موازی نبوده و در حقیقت می توان گفت جهان ها در کنار یکدیگر غیرموازی هستند و یک شیب مناسب را جهت حفظ تعادل در نیروهای خود ایجاد می نمایند. از طرفی تعداد این فضاهای غیرمادی یا جهان های غیرموازی نیز محدود بوده و شامل نیروهای ممکن در طبیعت ذرات مادی است. به این ترتیب فضاهای غیرمادی قابل توسعه می باشد و همزمان با ایجاد و توسعه ذرات مادی می توانند توسعه یافته و زوایای متعددی را با فضای مادی ایجاد نمایند.
یکی از این فضاهای غیرمادی که در نزدیکی فضای مادی ما قرار گرفته است را با نام H در نظر می گیریم . این فضا یا جهان غیرموازی دارای یک شیب مناسب از فضای مادی ما می باشد به طوری که این شیب ثابت باعث تاثیرات متقابل ثابتی در فضای مادی ما می شود. یک جهان غیرموازی می تواند با حفظ شیب خود در کنار جهان مادی به تعادل نیروها در جهان مادی کمک نماید.
جهان غیرموازی H می تواند یک شیب مناسب جهت تاثیرگذاری بر فوتون های نور را داشته باشد به این صورت که این شیب می تواند ضریبی از 8-10 درجه باشد و از انجا که این فضا تنها بر روی فوتون های در حال حرکت تاثیرگذار بوده و این فوتون ها هستند که می توانند تاثیرات متقابل این چنین فضایی را درک نمایند آنها تحت تاثیر این شیب کم قرار گرفته و می توانند با سرعتی ثابت که متناسب با شیب فضای غیرمادی در کنار آنها می باشد به حرکت خود ادامه دهند و سرعت آنها نیز در تمامی چارچوب ها یکسان می باشد زیرا سرعت آنها متناسب با محیطی است که تحت تاثیر آن می باشد و این محیط یک فضای غیرمادی در کنار فضای مادی است که با یک شیب ملایم سرعت نور را همواره ثابت نگاه می دارد.
از طرفی هر متحرک دیگری نیز به همین ترتیب تحت تاثیر یک فضای غیرمادی می باشد و از آنجا که این جهان ها غیرموازی می باشند و شیب متناسبی را با فضای مادی دارند تاثیرات متفاوتی را بر ذرات مختلف اعمال می نمایند و می توان از طرق مختلف دست به محاسباتی در خصوص میزان شیب یک فضای غیرمادی مربوط به یک ذره مادی دست زد. هرچه جرم ذرات بیشتر باشند شیب فضای غیرمادی افزایش یافته و سرعت ذرات در یک فضای مادی کاهش می یابد و هر چه جرم ذرات کمتر باشد شیب فضای مرتبط با آن نیز کمتر است و سرعت افزایش می یابد.
از طرفی در مورد جهان های موازی نیز می توان ذراتی را که این فضا برای آنها قابل درک و اثر بر روی آنها باشد را مورد بحث قرار داد. برای ذراتی که متاثر از جهان موازی با شیب صفر هستند جرم این ذرات صفر است و اصطلاحا آنها عنصر تشکیل دهنده جرم را در خود ندارند و همچنین سرعت آنها بی نهایت زیاد می باشد. محدود بودن سرعت نور یکی از دلایلی است که می تواند جرم را به فوتون ها نسبت دهد و یافتن ذراتی که سرعت آنها از نور بیشتر است نیز به این موضوع کمک شایانی نموده است. ذراتی که جرم انها از فوتون ها نیز کمتر است می توانند با سرعت بسیار بیشتر از فوتون ها حرکت نمایند و ذراتی نیز وجود دارند که سرعت آنها بینهایت زیاد می باشد و متاثر از شیب صفر یک فضای کوانتمی غیرمادی می توانند با سرعت بی نهایت در یک فضای وسیع مادی منتشر شوند.
ذهن تنها عنصری است که می تواند بین فضای مادی و غیرمادی ارتباط برقرار نماید و این موضوع به این دلیل است که یک سلول مغز انسان می تواند درکی را که از محیط اطراف دارد به سلول های دیگر منتقل نماید و این موضوع باعث می شود که ما در ذهن خود یک نوع تلسکوپ فضایی داشته باشیم که با آن می توانیم فضای غیرمادی را مشاهده نماییم اما این مشاهده یک مشاهده یکطرفه نسیت بلکه ذهن نیز می تواند توسط همین تونل ایجاد شده با فضای غیرمادی ارتباط برقرار نماید.
نکته قابل ملاحظه در این خصوص این است که ذهن انسان در طول سال های مختلف از پیدایش بشر رفته رفته ساختار بهتری را برای این ارتباط ایجاد نموده و می توان گفت فضای مادی و غیرمادی در ذهن انسان نزدیک تر شده اند و این موضوع باعث می شود که جهان های موازی برای ذهن قابل دسترس تر می باشد تا عناصر دیگر.
روند توسعه ذهن انسان به گونه ای است که در کنار ابعاد مادی خود بتواند به شکل بهتری با یک جهان موازی ارتباط داشته باشد و این موضوع را از طرق مختلف می توان تشریح نمود.
ذهن یکی از روش های معمول در خصوص نزدیک شدن به یک جهان موازی یا جهان غیرمادی را به این صورت کسب می کند که به کوچکترین اجزای خود استقلال لازم را در خصوص ارتباط با جهان موازی می دهد و مکانیزم های لازم در خصوص ارتباط با سلول های دیگر و تبدیل درک متقابل و تصاویر و جریانات قابل درک توسط یک مجموعه سلولی را پدید می آورند و این موضوع باعث می شود که بسیاری از تخیلات ما قابل شکل گیری باشد و بسیاری از موضوعاتی که برای ما مفهوم خاصی ندارند برای ذهن دارای مفهوم خاصی بوده و بخشی از مکانیزم ارتباطی ذهن با یک جهان موازی می باشد.
تلسکوپ ذهنی که مغز انسان آنرا بکار می گیرد مجموعه ای از سلول ها می باشد که به یک سلول نهایی ختم می شود و در داخل سلول نیز این مسیر ادامه دارد تا توانایی ارتباط با یک فضای کوانتمی غیرمادی ایجاد شود و این مسیرها می تواند به صورت خودکار ایجاد شود و یا به صورت کنترل شده توسط فرد ایجاد شود. توانایی انسان در استفاده از این الگوها می تواند ژنتیکی باشد و یا فرد با توجه و تمرکز بر روی برخی از مسائل به آن دسترسی یابد.
تلسکوپ های مخروطی ایجاد شده در مغز انسان بهترین مکان در ایجاد افکار تخیلی در انسان می باشند و یکی از مکانیسم های ایجاد تخیل در ذهن انسان با استفاده از همین الگوها می باشد. بنابراین یکی از اثرات مهم جهان های موازی بر روی ذهن انسان شامل تاثیرگذاری آنها بر تخیلات ذهنی انسان می باشد.