فیزیک ذهن

معرفی و تشریح رشته ای جدید به نام فیزیک ذهن

فیزیک ذهن

معرفی و تشریح رشته ای جدید به نام فیزیک ذهن

هاله 2

درک و تفسیر هاله2

تفسیر آنچه درک می‎کنید

عکس هاله انسان با استفاده از دستگاه هاله نگار

در ابتدا ممکن است درخششی به رنگ سفید مایل به آبی در اطراف سر و بدن سوژه مشاهده کنید. آنچه می‎بینید کالبد اتری است. کالبد اختری ( یک سطح خارج از کالبد اتری ) جایی است که درک رنگها آغاز می‎شود. هر چه به طرف سطح خارج هاله می‎رویم مهارت ما نیز باید خالص‌تر شود، زیرا هر چه از کالبد اتری به طرف کالبد اختری / عاطفی، کالبد ذهنی و بالاخره کالبدهای معنوی می‎رویم انرژی خالص‌تر و ظریف‌تر می‎شود. رنگهایی که در فاصله‌ی 30 سانتی‌متری از بدن دیده می‌شوند مربوط به احساسات هستند، 30 سانتی‌متر دوم یا همین حدود مربوط به افکار، و بعد از آن مربوط به موضوعات معنوی است.

اطلاعات زیر درباره‌ی رنگها و معانی آنها به عنوان راهنمایی‌های کلی برای شما بیان می‎شود. به هر حال، در همه‌ی تجربیات شما مخصوصاً در موضوعات روحی / معنوی قضاوت نهایی به عهده قوه‌ی شهود شما است.

رنگمایه‎ها و رنگهای خالص و ملایم نشانگر انرژی مثبت یا سالم و ناب هستند. هرچه رنگ روشن‎تر و خالص‌تر باشد، انرژی مثبت‌تر است. هر چه رنگ تیره‌تر یا سنگین‌تر باشد، انرژی بیشتر آلوده به منفی گرایی، عدم تعادل یا ترس است. هر رنگ دارای سایه‌های ( تونالیته‎های ) بی‌شمار است، بنابراین فریب سادگی ظاهری لیست زیر را نخورید.

رنگ قرمز خالص و روشن در هاله بیانگر تمایل به مادیات است. شخصی که این رنگ در هاله‌ی او غالب است فردی ورزشکار یا شهوانی، پرشور، با اراده و یا قوی است.



درخشش‌های قرمز رنگ اغلب نشانه‌ی خشم، قرمز تیره ( متمایل به آلبالویی ) احتمالاً نشانه‌ی شهوت، و قرمز مات اغلب نشانه‌ی رنجش و ناخشنودی است. در بررسی هاله از لحاظ بیماریهای جسمی، قرمز اغلب نشانه‌ی تحریک بیش از حد یا التهاب در آن ناحیه است.

نارنجی خالص نشانگر خلاقیت و عاطفه است. این رنگ اغلب شجاعت و شادی را نشان می‎دهد. نارنجی کدر می‎تواند نشانه‌ی تکبر و غرور باشد.

رنگ زرد خالص بطور خیلی شایع در اطراف سر مردم دیده می‎شود. این رنگ نشانگر تفکر و خرد است، و وفور رنگ زرد در هاله نشانه‌ی یک فرد اندیشمند است. این رنگ همچنین می‎تواند نشانه‌ی شادی و سرزندگی، یا خلق و خوی شاد باشد. زرد ناخالص می‎تواند نشان دهنده‌ی مشغله‌ی شدید ذهنی و عدم تعادل فکری، یا شخصی با ذهن بسته، متعصب یا خرده گیر باشد.

سبز روشن و خالص نشانگر شفا و رشد است، و اغلب مشخص کننده‌ی یک شفاگر است. بسیاری از پرستاران و شفادهندگان طب جایگزین، این رنگ را به صورت غالب در هاله‌ی خود دارند. پزشکان نیز ممکن است این رنگ را در ها‎له‌ی خود داشته باشند، اما همچنین ممکن است هاله‌ی آنها بیشتر به رنگ زرد به نشانه تفکر تمایل داشته باشد. رنگ سبز نشانه‌ی مهربانی و دلسوزی نیز هست. سبز کدر نشانه‌ی حرص و طمع است.

ممکن است در هنگام مشاهده‌ی هاله‌ی یک سخنران سایه‎ای به رنگ زرد - سبز کدر و بیمارگونه ببینید. این سایه نشان دهنده‌ی تفکری است که در خدمت طمع و سودجویی قرار گرفته است و بطور کلی شخصی را نشان می‎دهد که از تفکر خود برای کسب منفعت و برآوردن نیازهای خود استفاده می‎کند. البته نمی‎خواهیم بگوییم که همه‌ی سخنوران افرادی سودجو هستند، یا سخنوری پیشه‌ی افراد طماع است! به هر حال اگر در هاله‌ی یک سخنران چنین رنگی را مشاهده کردید بهتر است درباره‌ی او بیشتر تحقیق کنید.

تونالیته‎های ( سایه‌های ) گوناگونی از رنگ آبی در هاله‌ها دیده می‎شوند. رنگ آبی بطور کلی نشان دهنده‌ی آرامش، معنویت و پارسایی است، و در هاله‌ی جویندگان حقیقت قابل مشاهده است. رنگ آبی اغلب نشانه‌ی تکامل روحی / معنوی است. آبی فیروزه‎ای می‎تواند نشانگر یک روح پرشور، جوان، ماجراجو و کنجکاو باشد. آبی سلطنتی روشن نشانه‌ی فرد صادق، درستکار و وفادار است. آبی روشن نشان دهنده‌ی قدرت بالای تجسم و شهود است. رنگ آبی کدر نشانه‌ی افسردگی و تنهایی و همچنین دلهره و نگرانی است.

رنگ بنفش و ارغوانی در هاله نشانه‌ی روحیه‌ی معنوی یا مذهبی است. بنفش سلطنتی، قدرت رهبری و اراده را نشان می‎دهد. بنفش مات نشانه‌ی خودپرستی، تکبر و عقده‌ی دیگر آزاری ( ستمگری ) است؛ چنین شخصی دیگران را به خاطر ضعف‌ها و خطاهای ناخواسته‎شان مورد سرزنش قرار می‎دهد.

رنگ صورتی در هاله بطور کلی نشانه‌ی عشق، عاطفه، مصاحبت و یگانگی و علاقه به زیبایی است. صورتی گرم یا سرخ فام ، عاطفه و ازخودگذشتگی واقعی را نشان می‎دهد. صورتی کدر می‎تواند نشانه‌ی ناپختگی، وابستگی و نیازمندی باشد.

رنگ طلایی نشان دهنده‌ی قدرت، پیشرفت معنوی، ازخودگذشتگی، الهام بخشی و هماهنگی ( هارمونی ) است. طلایی رنگی الهی است.

خاکستری به طور کلی نشانه‌ی ترس است. رنگ خاکستری سایر رنگهای هاله را نیز کدر می‎کند و خلوص آنها را ضایع می‎سازد. نقره‎ای جنبه‌ی مثبت این رنگ است و نماینده‌ی انرژی‎های ایزد بانوها ( الهه‌ها ) است. رنگ نقره‎ای همچنین نشانه‌ی خوشبینی، شهود و بیداری معنوی است.

رنگ قهوه‎ای اگر زنده و خالص باشد نشانه‌ی تعادل فکری و استقامت است. این رنگ دارای یک نوسان زمینی است. رنگ قهوه‎ای کدر می‎تواند علامت انسداد و اختلال در انرژی باشد.

رنگ سیاه می‎تواند نشانه‌ی ترس یا نفرت باشد، همچنین نشان دهنده‌ی مشکلات، عدم تعادل و اعتیادها است. البته سیاه خالص و براق می‎تواند نشان دهنده‌ی حفاظت، رمز و راز یا دانشی باشد که به طرز عاقلانه حفظ شده است.

رنگ سفید می‎تواند علامت پاکی، خلوص و راستی باشد، اما این رنگ اغلب ترکیبی از رنگهای متعدد است که به خوبی درک و یا تفسیر نشده‎اند. گوی‎های سفید رنگ بالای شانه‎های سوژه اغلب نشانه‌ی نگهبانان معنوی یا فرشتگان محافظ هستند که در زندگی فرد، مهم و تأثیرگذار هستند.

ترکیب رنگها نشان دهنده‌ی ترکیب جنبه‎های گفته شده است. مثلاً ترکیب آبی / سبز می‎تواند نشان دهنده‌ی فردی باشد که از طریق جستجوی معنوی برای حقیقت، در حال بهبود است.

در مشاهده‌ی هاله، گوش دادن به ندای شهود خود، برای تفسیر آنچه می‎بینید مهم است. برای درک آنچه می‎بینید از آن سئوال کنید و سیستم ادراک خود را بر پایه‌ی تجربیات خود تقویت کنید.

منبع :http://arvah2006.blogfa.com/

هاله چیست؟

هاله، میدانی از انرژی است ( انرژی الکترومغناطیسی و سایر انرژی‌های عالی‌تر ) که همه‌ی موجودات زنده را احاطه کرده است، و به عقیده‌ی بعضی در اطراف همه‌ی ذرات اتمی و موجودات زنده و غیر زنده وجود دارد. برای اطلاع افراد شکاک یا علم‌گرا باید گفت که ما خوش شانسیم که در زمانی زندگی می‎کنیم که جدیدترین تکنولوژی، ما را قادر به مشاهده و اندازه گیری این میدانهای انرژی می‎سازد. تکنولوژی ما آنچه را که عرفا برای قرنها تعلیم می‎داده‌اند اثبات می‎کند. ما می‌توانیم هاله‌ی انسانها را از طریق بینایی یا به روشهای دیگر درک و تفسیر کنیم.

هاله‌های ما همواره در حال تعامل با یکدیگر و محیط اطراف هستند. هر چه این تعامل طولانی‌تر یا کامل‌تر باشد، تأثیر آن بر هاله‌ها بیشتر خواهد بود. به همین علت هاله‌های اعضای خانواده، دوستان قدیمی و زوجهای چندین ساله بسیار مشابه به نظر می‎رسد.



انرژی باقیمانده از تعامل‌های هاله‌ای بر اشیاء و مکانها نیز تأثیر می‎کند و این تأثیر بر آنها نقش می‎بندد. مثلاً توجه کنید که خانه‎های مختلف چه احساسات متفاوتی را در ما بر می‎انگیزند. هر خانه‌ای بسته به اینکه چه کسانی در آن زندگی می‎کنند، هاله‌ای مخصوص به خود دارد، و در هر خانه هر اتاقی بسته به اینکه چه کسی در آن زندگی می‎کند و می‎خوابد، احساس منحصر به فرد دارد. خانه‎ای که بیشتر وقتها خالی از سکنه است، خالی‎تر از خانه‎ای که سرشار از زندگی روزانه است به نظر می‎رسد، حتی اگر در حال حاضر در خانه دوم هیچ کس نباشد. چنین خانه‌ای را با اتاق یک هتل مقایسه کنید.

چنین اتاقی به طور مداوم تحت تأثیر تعامل متغیر و سطحی انرژی‌های متعدد و متفاوت است. ما باقی مانده‌ی انرژی خود را در همه‌ی مکانها به جا می‎گذاریم. چیزهایی که ما با آنها تعامل بیشتر یا عمیق‌تری داریم ( مانند لباسها، جواهرات، ماشین، تخت خواب، صندلی مورد علاقه، حیوان خانگی، یا اشیاء مورد علاقه ) بیشتر و عمیق‌تر تحت تأثیر انرژی‌های ما قرار می‎گیرند و این تأثیر بر آنها عمیق‌تر نقش می‎بندد. آنچه افراد در هنگام انجام سایکومتری (روان‌نگری و روان‌سنجی اشیاء) تفسیر می‎کنند، همین انرژی باقیمانده است. همچنین انرژی باقیمانده از حوادث بسیار سخت و دلخراش است که باعث می‎شود مکانی حالت “ روح زده ” پیدا کند، که نوعی پارگی در ساختار زمان و مکان، یا دریچه‌ای به گذشته است.

ما نوعی آگاهی قبلی نسبت به هاله‎های دیگران داریم، اگرچه بیشتر این آگاهی در سطح ناخودآگاه شکل می‎گیرد. ما بر اثر مجاورت با بعضی افراد دچار احساس تخلیه و فقدان انرژی می‎شویم، در حالی که بعضی دیگر به ما انرژی می‎دهند. ما با بعضی افراد احساس سازگاری و هماهنگی می‎کنیم، در حالی که با بعضی دیگر احساس ناسازگاری داریم. هرگاه نوسان انرژی شخصی با ما مشابه یا یکسان باشد، نسبت به او احساس جاذبه می‎کنیم، اما با کسی که روی طول موجی کاملاً متفاوت است، راحت نیستیم. زبان ما انعکاس آگاهی ناخودآگاه ما از تعامل انرژی نهفته در پس این تجربه‌ها است.

وقتی احساس می‎کنیم که کسی به ما نگاه می‎کند ، در واقع از انرژی او که با ما تعامل انجام می‎دهد آگاه می‎شویم. این پدیده برای یک روشن‌بین قابل دیدن است. یکی از اساتید متافیزیک نقل می‌کند که: من سالها پیش هنگامی که برای دیدن هاله‎ها شروع به تمرین کرده بودم، نمونه جالبی از این پدیده را تجربه کردم. من منتظر یکی از دوستانم بودم تا با او در یک خانه‌ی بزرگ اشتراکی که او با حدود یک دوجین دانشجوی دیگر در آن شریک بودند شام بخوریم. در حالی که با آرامش در آنجا نشسته بودم و اطراف را نگاه می‎کردم، متوجه مرد جوانی شدم که وارد اتاق ناهارخوری شد. او به دوست من نگاه کرد که رویش به سمتی دیگر بود و بشقابش را آماده می‎کرد. در این هنگام من رشته‌ای از انرژی به رنگ قرمز تیره را مشاهده کردم که از شبکه‌ی خورشیدی آن مرد خارج شد، عرض اتاق را طی کرد و میدان انرژی دوست من را کاملاً احاطه کرد. همین که این رشته با هاله‌ی او تماس پیدا کرد، او از حرکت باز ایستاد، سپس برگشت و مستقیماً به مرد نگاه کرد، در حالی که آثار رنجش در چهره‎اش دیده می‎شد. در این لحظه رشته‌ی انرژی ناپدید شد. بعداً که من آنچه را دیده بودم به دوستم گفتم، او توضیح داد که آن مرد کسی بود که به شدت باعث ناراحتی او بود، زیرا همواره او را آزار میداد. در آن هنگام بود که من توانستم آنچه را که شاهد بودم آگاهانه جمع بندی کنم. آن مرد در حال خیال پردازی درباره‌ی دوست من بود، و من این خیال پردازی و واکنش دوستم را در سطح ناخودآگاه مشاهده کرده بودم. او به سادگی احساس کرده بود که کسی به او نگاه می‎کند و احساس ناراحتی کرده بود، در حالی که علت آن را آگاهانه نمی‎دانست، تا وقتی که برگشته، آن مرد را دیده بود.

همچنین او نقل می‌کند که: اولین هاله‌ای که مشاهده کردم، هاله‌ی یکی از استاتیدم در دانشگاه میشیگان بود. من برای دیدن هاله‌ها سعی نکردم، بلکه این پدیده به صورت اتفاقی برایم رخ داد. من در حالی که خیلی خسته بودم در یک سالن کنفرانس بزرگ نشسته بودم، روبرویم چند نفر از دانشجویان ظاهراً در خوابی راحت بودند. من در حالت نیمه خسته بودم، آرام و سبکبال. همچنان که توجهم بین درون و بیرون سرگردان بود، درخششی به رنگ زرد طلایی در اطراف سر استادم شروع به پدید آمدن کرد. هنگامی که او به طرف جلو به سوی میکروفون حرکت می‌کرد و در نور اتاق قرار می‎گرفت، دیدن این درخشش مشکل‌تر می‎شد، اما وقتی او به طرف عقب حرکت می‎کرد و از روشنایی خارج می‎شد درخشش باز پدیدار می‎شد. وقتی کمی تمرکز بینائیم را تغییر دادم، درخشش، روشن‌تر، بزرگتر و واضح‌تر شد. شگفت زده شده بودم.

من که آن زمان اطلاعات چندانی درباره‌ی هاله نداشتم، نمی‎دانستم که آیا آنچه می‎دیدم هاله بود یا نه. سپس شروع به نگاه کردن به اطراف سالن کم نور کردم، و از مشاهده‌ی هاله‌های اطراف سرهای دانشجویان متحیر شدم.

این تجربه را به این دلیل برای شما بازگو کردم که بعضی از اجزای کلیدی شرایط ایده‌آل برای درک هاله‌ها را مشخص می‎کند:

من در حالت مدی‌تیشن (آرامش و سکوت کامل ذهن) قرار داشتم، و بسیاری از تجربه‌های جالب روحی و معنوی در حالت مدی‌تیشن کسب شده‌اند. مدی‌تیشن تکنیک مهمی است که در تمام جهان برای تکامل روحی و معنوی تجویز می‎شود. هنگامی که شخص گفتگوی بی وقفه‌ی ذهن آگاه را متوقف می‎کند، زمزمه‌ها و انرژی‌های ظریف قابل درک می‎شوند.

استاد، موضوع ادیان شرقی را تدریس می‎کرد. نکته‎ای که من در آن زمان به آن توجه نکرده بودم، این است که او بدون شک سالها وقت، صرف مدی‌تیشن و تمرین معنوی کرده بود. هر چه شخصی سالم‌تر و از لحاظ معنوی تکامل یافته‌تر باشد، هاله‌ی او بزرگتر و روشن‌تر خواهد بود. به همین دلیل است که تصویر مسیح، قدیسان و سایر افراد پارسا در طول تاریخ با هاله‎هایی در اطراف سرشان نقاشی شده است. هاله‌های آنها چنان روشن بوده است که به آسانی توسط هنرمندان و احتمالاً همه‌ی مردم درک می‎شده است.

من در آرامشی عمیق بودم. ذهن من خالی و آزاد بود و چشمانم روی نقطه‌ی خاصی متمرکز نبودند. این حالت نیمه خلسه بسیار مهم است، مخصوصاً در هنگام یادگیری مشاهده‌ی هاله‌ها.

استاد من در حال صحبت برای گروه بزرگی از مردم بود. احساسی که یک شخص هنگام صحبت کردن در برابر یک جمعیت شنونده تجربه می‎کند ( چه شادی بخش و چه وحشت زا ) تا حدود زیادی از انرژی عظیم روحی / هاله‌ای منشاء می‎گیرد، که از طرف جمعیت به واسطه‌ی توجه آنها به طرف گوینده جریان پیدا می‎کند. این جریان انرژی، انرژی یا هاله‌ی گوینده را به شدت تقویت می‎کند. آسان ترین هاله‎ها برای دیدن، هاله افرادی است که در برابر یک گروه به تدریس، اجرای نقش یا صحبت مشغولند. اگر شخص در حال تدریس یک موضوع معنوی باشد مقدار انرژی قابل مشاهده، شگفت آور است.

جالب ترین جلوه‌های هاله‌ای را، من هنگام تماشای ورود انرژی متافیزیک به بدن یک مدیوم (فرد واسط بین زندگان و مردگان) مشاهده کرده‌ام. من عملاً وقوع این پدیده را دیده‌ام ( هر چند در این مورد کمی مشکوکم، زیرا تجربه‌های خود من در زمینه‌ی ارتباط روحی، متفاوت بوده‌اند ). من یک مدیوم را هم دیده‎ام که می‎گوید این پدیده عملاً رخ می‎دهد و او اطلاعات را از روحی خارج از بدن خود، یا از “ خود برتر ” خود دریافت می‎کند. مشاهده‌ی چنین حالتی خیره کننده است.
منبع :http://arvah2006.blogfa.com/

تبدیل ذرات مادی و غیرمادی به یکدیگر

همانطور که در مباحث قبل گفتیم با کوچک شدن ذرات مادی و قرار گرفتن در سطح زیر اتمی خواص آنها به خواص ذرات غیرمادی نزدیک می شود و این موضوع در مورد ذرات غیرمادی نیز صادق است یعنی با کوچک تر شدن ذرات غیرمادی خواص انها به ذرات مادی نزدیکتر می شود و در یک سطح بسیار کوچک دیگر نمی توان تفاوتی بین خواص ذرات مادی و غیرمادی قائل شد این سطح از ذرات می تواند سطح بسیار کوچکی باشد که ما با ابزارهای خود قادر به تشخیص آن نباشیم ولی می توان از ذرات فوتون و ذرات زیر فوتونی به عنوان نزدیک ترین سطح به سطح مذکور سخن گفت ولی نمی توان این موضوع را به ذرات بزرگتر نسبت دهیم و دلیل آن تفاوت خواص ذرات مادی در این سطح می باشد. موضوع بسیار مهم در این سطح این است که ذرات مادی در این سطح خواص بسیار نزدیک به ذرات غیرمادی پیدا می نمایند. به عنوان مثال ذرات دراین سطح می توانند برای حرکت خود انرژی را از فضای اطراف خود به دست آورند و به حرکت خود ادامه دهند. به عنوان مثال فوتون ها می توانند با توجه به حجم بسیار کوچک خود انرژی خلاء را از محیط به دست آورد و تا هنگامی که این تفاوت در یک فضای کوانتمی وجود داشته باشد می تواند به حرکت خود در فضا ادامه دهد و برای این کار انرژی را تنها از محیط اطراف خود (انرژی نقطه صفر) به دست می آورد. هر چه ذرات غیرمادی نیز کوچکتر می شوند به آسانی می توانند این کار را با استفاده از خواص محیط انجام دهند. نکته دیگر در مورد ذرات در این سطح این است که ذرات مادی و غیرمادی در این سطح قابلیت برهمکنش با یکدیگر را داشته و می توانند با یکدیگر برهمکنش و تاثیر گذارند و این نکته بسیار مهمی است زیرا در حقیقت ارتباط ماده و غیرماده در این سطح اغاز می شود و به سطوح بالاتر گسترش پیدا می نماید و برای شناخت تاثیر ذرات غیرمادی بر زندگی خود باید از این سطح آغاز نماییم زیرا در این سطح خواص ذرات مادی و غیرمادی به یکدیگر نزدیک می شود و دریچه ای به ابعاد دیگر به وجود می آید. بنابراین ذرات بسیار کوچک این قابلیت را دارند که در دو فضای حقیقی با ابعاد گوناگون حرکت نمایند و با تبدیلات پی در پی می توانند خواص بسیار جالبی را به وجود آورند که در مباحث مکانیک کوانتمی به برخی از این خواص اشاره خواهیم کرد.

ذرات در سطوح بسیار کوچک این قابلیت را دارند که در ابعاد دیگری از فضا قرار گیرند و این موضوع سبب عبور ذرات مادی از سطوح انرژی می شود که در مکانیک کلاسیک غیر ممکن می نماید. نکته مهم در این خصوص وجود دارد و آن این است که ذرات در مکانیک کوانتمی دارای خواص کوانتمی می باشند به این معنی که در هر نقطه از فضا نمی توانند احتمال حضور یکسانی داشده باشند و در نقاطی از فضا احتمال حضور آنها نزدیک صفر است و در حقیقت ذرات مادی نمی توانند در این نقاط حضور داشته باشند و ذرات برای حضور در این نقاط باید تبدیل به ذرات غیرمادی شوند و این عمل با تغییر فاز در ابعاد کوانتمی آنها همراه است یعنی ذرات برای حضور مستمر در تمامی فضا باید تغییر ماهیت دهند و این موضوع از ذرات بسیار ریز خواص جالبی را به وجود می آورد که یکی از این خواص عبور آنها از فضاهایی است که به صورت کلاسیکی امکان عبور برای آنها وجود ندارد.

به عنوان مثال ذرات بسیار زیادی کشف شده اند که از سدهای پتانسیلی بسیار بزرگتر از انرژی جنبشی خود عبور می نمایند که این عمل از نظر مکانیک کلاسیک قابل توجیه نمی باشد ولی طبق معادلات مکانیک کوانتمی این ذرات دارای قابلیت هایی هستند که امکان تبدیل آنها به ذرات غیرمادی درست در لبه سد وجود دارد و در خارج سد مجددا به ذرات مادی تبدیل می شوند. یکی از دلایل به وجود آمدن این موضوع خود این سدهای می باشند که با تاثیر بر روی ذرات مادی می توانند ویژگی های آنها را طوری تغییر دهند که در بعد دیگری نیز این معادلات قابل حل باشند و در نتیجه عبور از سد بزرگتر از انرژی جنبشی برای آنها امکان پذیر است. در مورد فوتون ها نیز همین مطلب صادق است آنها بیشتر از نیرویی که به دست میآورند حرکت می نمایند و در این بین از سدهای مختلفی عبور می نمایند و همیشه سرعت آنها بعد از عبور از سد به سرعت قبلی باز می گردد و این موضوع نیز از نحوه تغییر ابعاد آنها ناشی می شود و در حقیقت آنها در حرکت از لایه های کوانتمی تغییر ماهیت می دهند و دوباره به حالت اول برمی گردند.


الکترون و ذرات غیرمادی

الکترون یک ذره تجزیه ناپذیر است که دارای یک یک فضای غیرمادی بسیار قوی در مرکز خود می باشد که می تواند آن را به عنوان یک جاذب بسیار قوی ذرات غیر مادی درآورده و در حقیقت عاملی که باعث نگاه داشتن ذرات غیرمادی در مواد می باشد الکترون ها می باشند. فضای کوانتمی اطراف الکترون ها باعث دفع ذرات مادی و جذب ذرات غیرمادی می شود. از دیگر خواص الکترون ها پوسته ای بودن آن می باشد به طوری که مرکز آن خالی از ذرات مادی بوده و یک فضای کوانتمی غیرمادی را در داخل خود جای داده است. این ویژگی الکترون ها باعث ایجاد نیروی دافعه و جاذبه برای آنها می شود. به طوری که ذرات مشابه خود را دفع نموده و ذرات مکمل خود مانند پروتون ها را جذب می نمایند....

ادامه مطلب ...

اشعه ایکس و امواج غیرمادی

اشعه ایکس از ذرات مادی دارای حجم بسیار بالایی تشکیل شده است که به دلیل همین حجم بالای خود دارای فرکانس تابشی بسیار بالایی بوده و در عبور از یک فضای کوانتمی فضای مادی را نسبت به فضای غیرمادی به شدت افزایش داده و این عامل سبب می شود ذرات غیرمادی را از اطراف خود گسیل نماید. این موضوع سبب ایجاد یک شار غیرمادی در اطراف ذرات مادی اشعه ایکس شده و در نتیجه منبع شدیدی از امواج غیرمادی را ایجاد می نماید که این موضوع می تواند برای بدن خطرساز باشد زیرا شدت و فرکانس تابشی امواج غیرمادی می تواند به سلول های بدن آسیب برساند....

ادامه مطلب ...