فیزیک ذهن

معرفی و تشریح رشته ای جدید به نام فیزیک ذهن

فیزیک ذهن

معرفی و تشریح رشته ای جدید به نام فیزیک ذهن

روح از دیدگاه قرآن

نویسنده:حسین حقّانی زنجانی

روح، موجودی مجرد است و جسم و قابل قسمت نیست و حیات و فعالیت اعضای بدن، به او متکی است. واژه روح در قرآن در سوره‏ها و آیات متعددی تکرار شده است و متبادر از آن، همان موجودی است که مبدأ حیات و زندگی است و آن را منحصر به انسان و یا انسان و حیوان ننموده است، بلکه آن را در غیر انسان و حیوان نیز اثبات نموده است مثل آیه مبارکه: "...فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجابا فَأَرْسَلْنا اِلَیها رُوحَنا"1. "..مریم میان خود و آنان حجابی افکند و در این هنگام، ما روح خود را به سوی او فرستادیم".
و آیه مبارکه: "وَ کَذلِکَ أَوْحَینا اِلَیکَ رُوحا مِنْ أَمْرِنا"2. "همان‏گونه(که بر پیامبران پیشین، وحی فرستادیم) بر تو نیز روحی را به فرمان خود وحی کردیم". و آیات دیگر. پس برای روح، مصداقی در انسان هست و مصداق‏های دیگری نیز در برخی موجودات دیگر. این دو آیه و آیات دیگر به صراحت دلالت بر وجود روح در انسان و برخی موجودات دیگر غیر از انسان به معانی مختلف وجود دارد از جمله آیاتی که به صراحت دلالت بر این دارد که مراد از روح، تنها روح انسانی است، آیه مبارکه زیر است:
"یسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی"3. "از تو (ای پیامبر) راجع به روح می‏پرسند، بگو روح از کار خدا است و به شما جز اندکی از علم داده نشده است". در این آیه گرچه روح، مطلق آورده شده و لکن از قرائن موجود در آیه، استفاده می‏شود که مراد از روح مورد سؤال، روح انسانی است که به امر خدا انجام گردیده است. بنابر عقیده بیشتر مفسّران در آیه بالا روح به معنای روان و عامل حیات به‏کار رفته است4. مفسّر بزرگ اهل سنت "شیخ ابوالفتوح رازی" در تفسیر "روح‏الجنان"5. در ضمن بیان اقوالمختلف در مورد مفهوم و معنای روح می‏گوید: "آنچه در این آیه مورد سؤال قرار گرفته، روح آدمی است که قوام حیات به آن است و آدمی به آن زنده و با فقدان آن انسان زنده نمی‏ماند".

مرحوم شعرانی در حاشیه تفسیر رازی چنین بیان می‏کند: "تفسیر روح با این مفهوم درست‏تر به نظر می‏آید که سؤال از وجود روح و حقیقت آن از دیرباز میان ملل جهان متداول بود، خاصّه یهود و مخصوصا آن جماعت از یهودیان که با فلاسفه آمیخته و از عقاید و اختلافشان درباره روح، اطلاع یافته بودند، تعجّب بشر درباره روح از آن است که می‏بیند قدرتی است بر خلاف طبیعت و گوئی بر ضدّ آن در نبرد است و گوشت و پوست و استخوان را چون به خود رها کنند زود پوسیده و متعفّن و پراکنده می‏گردد و روح، او را سالها از فرسودگی و تعفّن، نگاه می‏دارد و به حرکت و سخن می‏آورد و تعقّل و ادراک می‏کند و اینها هیچ‏یک، کار جسم نیست، جسم، سنگین است و سوی پائین میل دارد و روح بر می‏جهد و جسم را می‏جهاند.

"حال پس خود روح از چه مبدأ و منشأ است؟ خداوند جواب داد که مبدأ آن از فرمان خدا است و مانند نور خورشید بر ابدان تابیده و اگر فرمان الهی نبود و از ورای عالم طبیعت، دستوری نرسیده و فروغی نتافته بود، همه چیز جامد بود و صامت".

تفسیر آیه "وَ ما اُوتِیتُمْ مِنَ العِلْمِ اِلاّقَلِیلاً". "شما آدمیان جز اندکی که از علم، نصیب ندارند". این است که روح از دیدگاه قرآن، موقعیتی در عالمِ وجود دارد و آثار و خواصی در این عالم، بروز می‏دهد که بسیار بدیع و عجیب است و شما از آن بی‏خبرید!

مرحوم "بحرانی" مؤلف تفسیر "برهان" در تفسیر آیه فوق از حضرت امام باقر علیه‏السلام نقل می‏کند که فرمود: "معنای آیه، این است که جز تعداد کمی از بشر؛ از روح، آگاهی ندارند".

استاد معظّم علامه فقید، سید محمد حسین طباطبائی قدس‏سره در تفسیر "المیزان"6 می‏نویسد: "کلمه روح به طوری که در لغت معرفی شده، به معنای مبدأ حیات است که جاندار به وسیله آن قادر بر احساس و حرکت ارادی می‏شود ولی مراد از روح در این آیات همان روح و نفس به نام "نفس ناطقه" می‏باشد که در کالبد همه افراد انسانهای موجود، وجود دارد. و وجود آن از ناحیه خدا و وابسته به او است". چنانکه در آیه دیگر می‏فرماید: "..اِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیئا أَنْ یقُولَ لَهُ کُنْ فَیکُونُ"7. "فرمان او چنین است که هرگاه چیزی را اراده کند، تنها به آن می‏گوید: موجود باش! آن نیز بی‏درنگ موجود می‏شود". از این آیه معلوم می‏شود که:
1. امر خدا یعنی ایجاد هستی و وجودی است که از ناحیه خداوند به روح متعلّق شده و این موجود، وابسته به خداست و به امر او پیدا شده نه علل و اسباب دیگری.
2. موجودی به نام روح، وجود دارد و به همین مناسبت حضرت مسیح علیه‏السلام به عنوان کلمه خدا و روح او شمرده شده، آنجا که می‏فرماید: "إِنَّما المَسِیحُ عِیسی بْنُ مَرْیمَ رَسُولُ اللّهِ وَ کَلِمَةٌ أَلْقاها إِلی مَرْیمَ وَ رُوحٌ مِنْهُ"8. "مسیح، عیسی بن مریم، فقط پیامبر خدا و کلمه اوست که آن را به مریم القاء کرده است و روحی از جانب او است".
خداوند در برخی از آیات روح و جان موجود در انسان‏ها را متعلّق به خود دانسته یعنی تنها از ناحیه او به انسان، عطاء شده است چنانکه در مورد خلقت حضرت آدم علیه‏السلام می‏فرماید: "فَإِذا سَوَّیتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی"9. "هنگامی که کار انسان را به پایان رساندم و در او از روح خود (یعنی یک روح شایسته و بزرگ) دمیدم". و در آیه مبارکه دیگر چنین وارد شده است: "ثُمَّ سَوّاهُ وَ نَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ"10 "سپس اندام انسان را موزون ساخت و از روح خویش در وی دمید".

در این دو آیه روح، متعلّق به انسان ذکر شده و با کلمه "مِن" آورده شده یعنی مبدأ پیدایش او از ناحیه خداست. و نام این ایجاد را "نفخ" یعنی دمیدن نهاده است11 هم‏چنانکه این کلمه در سایر آیات وارده در این باب نشان دهنده همین واقعیت است: "یلْقِی الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلی مَنْ یشاءُ"12. "وحی را به هر یک از بندگان خویش که بخواهد القاء می‏نماید". و آیه "ینَزِّلُ المَلائِکَةُ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلی مَنْ یشاءُ مِنْ عِبادِهِ"13. "فرشتگان را با وحی به هر یک از بندگان خویش که بخواهد می‏فرستد تا دلهای مرده را به وسیله آن زنده نماید".
و آیه "تَنَزَّلُ المَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ"14. "فرود آیند فرشتگان و روح(مراد جبرئیل است) در آن شب به اذن خدا با هر کاری که تقدیر خدا در امور مختلف است". چنانکه خوانندگان ملاحظه می‏کنند، کلمه "من" در همه این آیات می‏فهماند که روح از جنس و سنخ امر است و آنگاه امر را بیان می‏کند و می‏فرماید:
"إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیئا أَنْ یقُولَ لَهُ کُنْ فَیکُونُ"15. "فَسُبْحانَ الَّذِی بِیدِهِ مَلَکُوتُ کُلّ شَی‏ءٍ"، "جز این نیست که هرگاه خداوند اراده کند چیزی را، امر کند به او و بگوید باش، پس به وجود می‏آید".

عالم خلق و عالم امر
به طور کلی در مطالعه آیات قرآنی در جهان آفرینش دو پدیده، جلب توجه می‏نماید: یکی پدیده "خلق" که در مسیر سلسله علل و اسباب، قرار داشته و بر زمان و مکان، منطبق می‏گردد و مسیر تکامل را تدریجا می‏پیماید. دیگری پدیده "امر" که نشان دهنده ارتباط موجودات با خداوند می‏باشد، در این پدیده، تدریج وجود ندارد و تنها با اراده خداوند به‏طور آنی، موجود می‏گردد و اسباب و وسائل مادّی در آن راه ندارد و در حقیقت پدیده و عالم امر که روح از آن عالم است، عالم موجودات غیر مادی است16.

مرحوم علامه طباطبائی قدس‏سره در معنای امر در ذیل آیاتی که از تفسیر "المیزان" نقل کردیم، می‏گوید: امر هر چیز عبارت است از ملکوت آن چیز و برای هر موجودی، ملکوتی و امری است که در آیات 185 و آیه 75 سوره انعام و آیه 4 سوره قدر به آن اشاره شده است. مطابق آیات قرآن هر دو پدیده یعنی پدیده مادی و قابل لمس یعنی "عالم خلق" و پدیده‏های امری و مجرد غیر مادی یعنی "امر و خلق" هر دو از جانب خداوند می‏باشد چنانکه در سوره اعراف آیه 54 می‏فرماید: "اَلا لَهُ الخَلْقُ وَ الأَمْرُ". "آگاه باشید که آفرینش و تدبیر جهان از آنِ اوست یعنی به فرمان او است".

خداوند این معنی را در آیات دیگر از جمله آیه 59 سوره آل عمران، نیز متذکّر می‏گردد به این صورت که ابتدا خلقت آدم را ذکر و ارتباط آن را با خاک که یکی از اسباب آن است، بیان، سپس وجود آن را بدون ارتباط به چیزی با تعبیر "کُنْ" یعنی "باش" خاطرنشان می‏سازد پس کیفیت خلقت آدم به صورت تدریج، انجام پذیرفته ولی نفخ روح به صورت غیر تدریجی و یا پدیده امر به وجود آمده پس روح انسان به امر خداوند موجود گشته است و نظیر این آیه را خوانندگان می‏توانند در آیات 12 تا 14 سوره "مؤمنون" مطالعه نمایند.

چنانکه در آیه 59 سوره آل عمران ملاحظه می‏گردد، قرآن پیدایش پدیده روح را به عنوان کیفیتی متفاوت با مراحل قبلی، معرفی کرده است یعنی جنین در ماه‏های اول دوره جنینی، دارای حیات و در حال رشد و نموّ می‏باشد و موقعی که رشد به حدّی رسید که ساختمان قلب، کامل گردید و شروع به طپش نمود و اعضای بدن کامل شد، حیات نباتی جنین تبدیل به حیات عالی‏تری گردیده، پدیده دیگری به نام روح و نفس، به وجود می‏آید و از آن تعبیر به کیفیت امری شده است. در روایت وارد از امام سجاد علیه‏السلام در تفسیر نورالثقلین17 به این حقیقت اشاره شده که حیات ابتدائی که بیشتر، جنبه نباتی دارد به کیفیت بالاتری که برای تعقّل و زندگی مستقل آماده گردیده، تبدیل می‏گردد18.

پس؛ از آیات فوق استفاده می‏شود که روح موجودی محقق و مجرّد از ناحیه پروردگار بوده، جسم نیست زیرا به تعبیر مؤلّف کتاب "رسالة‏النفسیة"19 "جسم قسمت‏پذیر بوده و روح، قسمت‏پذیر نیست، و روح عَرَض هم نیست زیرا که عَرَض را به خود، قیام نبود و جان، اصل آدمی است و همه اعضاء، تبع وی است، عَرَض چگونه بود...؟"
جالب این است که مؤلّف کتاب "رسالة‏النفسیة"، "فضل الله بن حامد حسینی" متوفّای 921هـ.ق. بعد از ذکر مطالب یاد شده، دو بیت شعر فارسی نیز در زمینه مورد بحث چنین سروده است:

سرّی است که جز نهفتنش نیست روان *** دُرّی است نفیس و سفتنش نیست روا
رازی که میان جانِ جانان منست *** دانسته نیست و گفتنش نیست روا

منبع:نشریه درسهایی از مکتب اسلام ،شماره 489

پردازش مفاهیم با روش القایی

الکترونیک دیجیتال شامل استفاده از سیگنال های الکترونیکی می باشد که در محدوده ۰ الی ۵ ولت شکل می گیرند و این سیگنال ها شامل یک بخش بالایی از این ولتاژ و یک بخش پایینی از آن می باشد که اغلب به سیگنال بالایی عدد ۱ را نسبت می دهند و به سیگنال پایینی عدد ۰ را نسبت می دهند و به این ترتیب سیگنال های باینری  یا دوتایی شکل می گیرد و با توجه به در کنار هم قرار دادن این سیگنال ها می توانیم اعداد و مفاهیم مختلف را به صورت باینری به وجود آوریم. ترانزیستورها ابزراهای قوی جهت ایجاد این نوع سیگنال ها می باشند و با استفاده از آنها در کنار یکدیگر می توانیم مفاهیم پیچیده تری را نیز به صورت سیگنال به وجود آوریم. برای کار با این مفاهیم باید آنها را با استفاده از پردازشگرهایی که شامل میلیون ها ترانزیستور می باشد پردازش نموده و نحوه کار برای آنها به صورت یک الگوی سخت افزاری و یا نرم افزاری امکان پذیر است . در نتیجه ما برای پردازش مفاهیم در کنار یکدیگر باید یک ورودی و یک خروجی اطلاعات را به صورت نرم افزاری و یا سخت افزاری به وجود آوریم. این روش دارای محدودیت زیادی است و یکی از محدودیت های ان این است که طبق الگوریتم های ساخته شده با استفاده از مفاهیم ریاضی کار خود را انجام می دهد و بین چند مفهوم تنها مفاهیمی را از خروجی خود منتقل می نمایند که طبق الگوی خاصی با اهداف مشخص قابل پیش بینی بوده است و نمی تواند مفاهیمی غیر از آنچه در الگو وجود دارد به وجود آورد. بنابراین این نوع سیستم نمی تواند تمام روش های موجود برای پردازش مفاهیم را در خود داشته باشد و تنها در یک محدوده مشخص اقدام به پردازش می نماید. برای ایجاد سیستمی که بتوان تمام پردازش های لازم را انجام دهد باید به سیگنال ها اجازه داد به صورت مستقیم با یکدیگر برهم کنش نمایند و مفاهیم مختلفی را به وجود آورند و ما از روی مفاهیم متنوع ایجاد شده مفهوم غالب را جدا نماییم.

برای ایجاد یک چنین سیتمی تکیه بر مفاهیم باینری مفید نمی باشد و ما باید هدف خود را به ساخت سیگنال هایی معطوف نماییم که امواج مرتبط با آنها را بتوان براحتی با یکدیگر تداخل داده و مفایم جدیدی به طور مستقیم به وجود آید. برای شروع می توان از یک سیستم شامل یک میلیون رشته سیم نازک استفاده نمود. مفاهیم مختلف را به صورت سیگنال هایی در صد رشته سیم وسط این سیم ها عبور می دهیم. همان طور که می دانیم در اطراف سیم حامل جریان یک میدان مغناطیسی ایجاد می شود که مرتبط با سیگنال داخل سیم است ولی با این تفاوت که می تواند در فضا منتشر شود و خود را به سیم های کناری برساند. حال اگر صد مفهوم مختلف را از صد رشته سیم وسط عبور دهیم در فضای اطراف این صد رشته سیم میدان های مختلفی به وجود خواهد آمد که در این حال از آنجا که ما از یک میلیون رشته سیم استفاده نموده ایم این مبدان توسط سیم های دیگر احساس خواهد شد  با تغییر در میدان ایجاد شده با استفاده از نوسان در سیگنال های تولیدی و با توجه به نزدیکی و دور بودن از میدان مرکزی و نیز تداخل های صورت گرفته با مفاهیم مختلف سیگنال های متنوعی در این سیم ها به وجود می اید. در این روش ما الگوریتمی برای تداخل مفاهیم ایجاد نمی کنیم و اجازه داده ایم مفاهیم که به صورت امواج منتشر می شوند به آسانی با یکدیگر تداخل نموده و مفاهیم جدیدی را به وجود آورند. از طرفی این سیگنال های تولید شده در رشته سیم های جدید را باید آنالیز نمود و با ایجاد یک سیستم کد کننده و دکدکننده بر روی سیستم مذکور مفاهیم مختلفی را که ایجاد شده اند را دسته بندی نمود و از آنها استفاده نمود. این مفاهیم جدید با توجه به تداخل مستقیم امواج به وجود آمده اند و ما این اختیار را به امواج داده ایم که کار خود را انجام دهند. حال اگر تعداد رشته سیم ها را به چند میلیارد رشته برسانیم می توانیم مفاهیم بیشتری را از چند مفهوم ساده اولیه به وجود آوریم. ممکن است در ظاهر مفاهیم در خروجی ها چندان با مفاهیم ورودی ارتباط نداشته باشند ولی این از دیدگاه ما می باشد ولی ارتباطی وجود دارد که ما نمی توانیم آنها را از روش های دیگری به دست اوریم. مانند پیش بینی سیل ها و زمین لرزه که ما نمی توانیم آنها را با استفاده از مفاهیم داده شده محاسبه نماییم. ولی با این نوع پردازش ما مفاهیمی را به دست می آوریم که با استفاده از روش های دیگر نمی توانیم این نتایج را به دست آوریم. 

بدن چگونه می تواند از محیط انرژی دریافت نماید؟

بدن انسان از ذرات زیزی به نام سلول تشکیل شده است که سلول ها خود از مولکول های مختلف بزرگ و کوچکی تشکیل شده است که به همین ترتیب آنها نیز از اتم ها تشکیل شده اند. بدن انرژی را برای حرکت عناصر خود مانند مولکول ها و اتم ها بکار می گیرد حرکت و جنبش مولکولی در داخل بدن انسان منظم بوده و با استفاده از نیروهای موجود بین آنها می تواند اقدام به ترکیب و ادغام اتم ها و مولکول ها نموده و از این طریق به احیای سیستم های فرسوده اقدام نماید و همچنین با ایجاد حرکت در اتم ها و مولکول های خاصی فرآیندهای حرکتی را در عضلات به وجود آورد. در تمامی این فرایندها موضوع اصلی حرکت الکترون ها - اتم ها و مولکول ها می باشد و ادامه حیات بدن انسان وابسطه به همین حرکات است و بدن انسان نیروی لازم برای حرکت را از مواد غذایی که وارد بدن می شوند تامین و به صورت ذخیره سازی در مولوکل های خاصی مانند ATP و ADP در بدن انجام می شود. در هر حال کار این مولکول ها نیز این است که نیروی لازم برای نقل و انتقالات و فعل و انفعالات از این جنبش های اتمی و مولکولی را در بدن فراهم نمایند.

حال وضعیتی را در نظر بگیرید که بدن بتواند بدون نیاز به عناصر ذخیره و در اختیار گذاشتن انرژی مواد غذایی بتواند اتم ها و مولکول های خود را به جنبش و حرکت وادار نماید در چنین شرایطی بدن می تواند به کارکرد خود ادامه دهد. یعنی همان جنبش ها به جای استفاده از انرژی مواد غذایی از طریق دیگری غیر از مواد غذایی تامین شوند.

روش های مختلفی برای انجام یک جابجایی وجود خواهد داشت و مصرف انرژی برای یک جابجایی تنها یکی از این روش ها می باشد و ما در جهان اطراف خود می توانیم به روش های دیگری نیز پی ببریم. به عنوان مثال یک لیوان آب را تجسم نمایید که یک شعاع نور از داخل آن عبور می نماید . نور وقتی از داخل آب عبور می نماید یک درصد از سرعت خود را از دست می دهد و وقتی از سمت دیگر لیوان شعاع نور خارج می شود دوباره به سرعت اولیه خود که سرعت نور در محیط است می رسد. نور در این جدا شدن از آب برای رسیدن به سرعت اولیه نیروی لازم را از محیط و فضای اطراف می گیرد بنابراین ذراتی وجود دارند که بدون نیاز به انرژی هایی که ما می شناسیم می توانند سرعت بگیرند و با کمک آن جابجا شوند.

مثال دیگری از این موارد مولکول های هوا است که بدون نیاز به انرژی از محیط می توانند به یک حرکت براونی در محیط اتاق ادامه دهند و این نیرو را از محیط می گیرند و این همان نیرویی است که باعث رسیدن بوی مواد غذایی و عطر ها از نقاط دورتر به ما می شوند. جنبش های دیگری نیز وجود دارند که همگی نیروی لازم برای حرکت خود را از فضای اطراف می گیرند و می توانند به صورت باورنکردنی انرژی بسیار زیادی را از محیط بگیرند. حال تصور نمایید که بدن انسان نیز بتواند به همین شکل انرژی لازم برای جابجایی ها و نقل و انتقالات داخلی خود را از محیط  به دست آورد. همانطور که می دانیم بیشتر حجم بدن ما را فضای خالی تشکیل می دهد و با توجه به این که بدن انسان خیلی چگال و فشرده نمی باشد می تواند به راحتی در یک فضای کوانتمی که ما را احاطه نموده است چنان قرار گیرد که بتواند براحتی انرژی لازم برای جنبش های اتمی و مولکولی خود را از فضای اطراف دریافت نماید. به این ترتیب با توجه به اینکه بدن انسان علاوه بر ساختارهای مادی دارای ساختارهای غیرمادی (روح) نیز می باشد این کار آسان تر صورت می گیرد زیرا بدن انسان این قابلیت را دارد که با استفاده از ذرات تشکیل دهنده روح بتواند یک میدان غیرمادی وسیعی را در داخل خود شکل دهد که این میدان ها می توانند نیروی لازم برای جنبش های اتمی و مولکولی را در بدن انسان فراهم نمایند.

به این ترتیب بدن انسان می تواند بدون استفاده از مواد غذایی و انرژی های دیگر به حیات خود ادامه داده و در این حال اجزاء بدن می توانند سالم تر عمل نموده و در نتیجه عمر دستگاه های مختلف در بدن نیز افزایش می یابد. زیرا بدن در این شرایط مکانیسم هایی را بکار می گیرد که در یک عملیات مشخص دو زمان را بکار گرفته و بخشی از ذرات بدن در محیط زمانی خاصی قرار می گیرند که زمان در انجا بسیار کندتر می گذرد بنابراین نسبت به سایر بخش ها جوانتر می ماند.

نسبیت چیست؟

وقتی جرمی را به جلو می رانیم و این جسم شتاب می گیرد انرژی لازم برای حرکت خود را از ما م یگیرد و به سمت جلو رانده می شود. وقتی این جسم کوچک و کوچک تر می شود به آسانی به حرکت در می آید و با نیروی کمی به آسانی به حرکت در می آید. حال اگر این جسم بسیار کوچک باشد با وارد کردن نیرو از طرف ما می تواند به راحتی به حرکت خود ادامه دهد این ادامه حرکت مستلزم این است که جسم مورد نظر بتواند نیروی لازم برای حرکت خود را از فضا دریافت در چنین مواقعی نیروی اولیه تنها شروع حرکت را شکل می دهد و ادامه حرکت به دلیل نوع فضا در آن ناحیه می باشد. در نتیجه این ذرات می توانند با کمک نیرویی که از فضای کوانتمی اطراف خود دریافت می نمایند به حرکت خود ادامه دهند و در نتیجه چه از نظر نیرو و چه از نظر انرژی به منبع خود وابستگی ندارند. این موضوع برای ذراتی اتفاق می افتد که بتوانند نیرو را از محیط دریافت نمایند و به حرکت خود ادامه دهند. به عنوان مثال فوتون ها می توانند این نیرو را از فضا گرفته و به حرکت خود ادامه دهند ولی یک سیب نمی تواند این نیرو را از فضا دریافت نماید. این موضوع بستگی به حجم ذرات دارد و در یک فضای کوانتمی حجم عامل بسیار مهمی در دریافت نیرو از فضا می باشد. دلیل این موضوع در میزان حجم کوانتمی مادی و خلاء در فضا نهفته است. وقتی ذرات مادی از یک اندازه ای حجم آنها کمتر باشد (مانند حجم فوتون) می توانند در یک فضای غیرمادی (خلاء) قرار گیرند و در نتیجه در این فضا نیروی لازم برای هل دادن آنها به یک فضای مادی ایجاد شده و در نتیجه حرکت براونی برای آنها شکل گرفته و می توانند مقدار بینهایت انرژی را از محیط دریافت نمایند. در چنین مواقعی حرکت و جنبش ذرات به حرکت منبع آنها وابسته نبوده و سرعت آنها بستگی به حجم فضای کوانتمی مادی و حجم خلاء در اطراف آنها دارد و در نتیجه وقتی از منبع خود جدا شوند بلافاصله با توجه به نوع محیط سرعت خود را به دست می آورند. به همین دلیل است که نور دارای سرعت c است و وقتی وارد محیط آب شود یک درصد سرعت خود را از دست داده و بعد از بیرون آمدن از آب مجددا به سرعت c می رسد زیرا نور انرژی خود را از فضای اطراف به دست می آورد. روش های گوناگونی وجود دارد تا ذرات با حجم بزرگتر نیز بتوانند نیروی خود را از فضا به دست بیاورند که در علوم مختلف به آنها اشاره شده است مانند مدیتیشن و یوگا که از جمله روش های دریافت انرژی از محیط می باشند.

با توجه به همین موضوع است که برخی از ذرات مانند فوتون ها می توانند بدون نیاز به دریافت انرژی از منبع خود تا بینهایت به حرکت خود ادامه دهند و برای ادامه حرکت به انرژی فضا وابسته می باشند. این موضوع باعث استقلال این ذرات در حرکت شده و در نتیجه به سرعت منبع  نور نیز وابسته نمی باشند.

از طرفی سرعت این ذرات وابسته به نسبت فضای کوانتمی مادی به فضای کوانتمی خلاء (غیرمادی) می باشد. در محیطی که فضای کوانتمی مادی بیشتر باشد سرعت حرکت آنها کمتر می شود مانند سرعت حرکت نور در آب و در فضایی که نسبت فضای کوانتمی مادی به خلاء کمتر می شود سرعت نور افزایش می یابد و به مقدار حداکثری خود در فضای بین کهکشان ها خواهد رسید. زیرا در محیط بین کهکشان ها نسبت فضای غیرمادی افزایش می یابد.

همچنین با توجه به تفاوت ماهیت زمانی بین فضای مادی و فضای غیرمادی و نسبت زمانی ایجاد شده تغییرات در طول زمان ایجاد می شود.  زمان در ناحیه مادی c برابر مقدار آن در محیط غیرمادی است و در نتیجه زمان در ناحیه خلاء بسیار کندتر از آن در ناحیه مادی می گذرد.ب ا توجه به این مفهوم در یک فضای کوانتمی با مقدار حداکثری فضای مادی با افزایش سرعت میزان عبور و دریافت فضای غیرمادی(خلاء) افزایش یافته  و در نتیجه زمان کندتر می گذرد. بالعکس در یک محیط با حداکثر فضای غیرمادی با افزایش سرعت زمان سریعتر خواهد گذشت.

در نتیجه مفاهیم مختلفی به وجود خواهد آمد که از جمله آنها اتساع زمان و افزایش طول می باشد که در تمامی آنها تغییرات در فضای اطراف می تواند باعث ایجاد خواص نسبتی متنوعی در موقعیت های مختلف شود که با توجه به این موضوع بسیاری از ذرات که با سرعت بالا در حرکت می باشند دارای مفاهیم نسبیتی در یک فضا و زمان مشخص می باشند.

ولی موضوع اساسی در بحث نسبیت دریافت انرژی از محیط برای پایداری بسیاری از حرکات جنبشی می باشد که در این حالت تامین انرژی به فضای اطراف ذرات بستگی دارد و این موضوع که چگونه می توان انرژی را که ذرات بسیار کوچک براحتی از محیط می گیرند در مورد ذرات بزرگتر نیز اعمال نمود بسیار مهم می باشد. زیرا در صورتی که بتوان به قاعده مشخصی در این موارد دست یافت می توان به نیروی بی پایان فضا دست یافت و از این نیرو برای جابجایی و جنبش های مولکولی و سلولی در بدن انسان نیز استفاده نمود و در نتیجه بدن انسان به مواد غذایی و انرژی برای ادامه حیاط نیاز نخواهد داشت و نیروی لازم برای جنبش های ذرات داخلی بدن مانند جنبش و حرکات اتم ها و مولکول ها در داخل سلول ها از همان انرژی تامین خواهند شد که نور برای حرکت تا بینهایت آن را از فضا دریافت می نماید. با توجه به این موضوع است که شناخت دقیق مکانیسم های نسبیت در تامین انرژی لازم برای حرکات ذرات تاثیر بسیار زیادی در آینده بشر دارد و نیاز است که روش های دریافت انرژی در مورد ذرات بزرگتر نیز مورد آزمایش قرار گیرد تا بتوان از روی آنها مدلی برای دریافت انرژی برای حرکات انها و نیز تامین انرژی برای انسان در قرن های آینده به دست آورد زیرا منابع انرژی در زمین محدود بوده ولی منابع انرژی در فضا نامحدود بوده و تمام نمی شوند.


حافظه موقت و دائم در مغز

با توجه به این که سلول های عصبی در کنار یکدیگر می توانند جریان الکتریکی ضعیفی را مانند جریان در رشته سیم نازک ایجاد نمایند و در این بین تفاوتی که بین مغز و رشته سیم ها وجود دارد این است که سلول های مغز زنده می باشند و با استفاده از مواد مصرفی در سلول های مغز می توانند جریان های بسیار ضعیف را تقویت نموده و از آن سیگنال های معمولی در بین سلول های عصبی ایجاد نمایند.

ذهن با دریافت هر مفهوم جدید ایجاد یک سیگنال می نماید که این مفهوم به صورت کد در این سیگنال قرار داده می شود. این سیگنال دارای نویزهای بیشماری است و به راحتی می تواند مفاهیم بسیار زیادی را در خود جای دهد. همچنین با توجه به این موضوع که هیچ پدیده فیزیکی تکرار پذیر نمی باشد بنابراین ذهن در هر بار تولید سیگنال یک سیگنال جدید به وجود می آورد و با استفاده از یک سیستم کد دهی پیچیده که به میزان مصرف انرژی در ارتباط با تولید این سیگنال بستگی دارد می نماید. این کد دهی علاوه بر معیار مصرف انرژی در تشکیل کدهای آن به موضوع و مفهوم آن در ارتباط با دیگر مفاهیم بستگی داشته و این موضوع در ابتدای برداشت های محیطی در زمان کودکی بستگی دارد به این ترتیب هر ذهن برای خود یک سیستم کددهی را به کار می گیرد که در آن مفاهیم اولیه نقش اساسی داشته و هر مفهوم جدید در ارتباط با مفاهیم گذشته کددهی می شوند به این ترتیب در این سیستم کددهی تنها میزان مصرف انرژی در تولید سیگنال میتواند بین ذهن های متفادت مشترک باشد و در ارتباط دهی با مفاهیم گذشته تفاوت های زیادی بین ذهن های مختلف وجود دارد .

با توجه به این دو موضوع اساسی ذهن اقدام به تولید سیگنال برای هر مفهوم می نماید و این سیگنال ها دارای یک میدان مغناطیسی در اطراف خود می باشند که تغییر در این سیگنال ها می تواند در رشته های نازک عصبی کناری تولید سیگنال نماید و سیگنال تولید شده می تواند توسط سلول های مغز تقویت شوند و مجددا در اطراف خود میدان به وجود می آورند و این میدان می تواند توسط رشته های دیگری احساس و تبدیل به سیگنال جدید شوند. این سیکل تکراری که با استفاده از نیروی مصرفی در سلول های مغز حاصل می شود حافظه را ایجاد می نمایند و تا وقتی که این سیکل القایی ادامه داشته باشد مفاهیم در ذهن باقی می مانند. برخی از مفاهیم با توجه به اهمیت دادن ما و تمرکز کافی بر روی آنها و نیز تکرار آنها با ایجاد پالس‌های قوی و ایجاد مکانیزم لازم برای ادامه القا و تولید آنها در مغز به صورت دایمی در مغز تولید و به حافظه دائمی تبدیل می شوند ولی برخی از مفاهیم به دلایل مختلفی سیگنال مربوط به آنها تقویت نشده و در نتیجه سیکل القایی مغز در رابطه با آنها به طور ناقص عمل می نماید و در نتیجه به مرور تاثیر سیگنال آنها کم می شود و از حافظه پاک می شوند.

به این ترتیب ما دو حافظه موقت و عادی را در مغز به وجود می آوریم. نکته مهم در این ارتباط به این است که مفاهیمی که توسط ذهن ذخیره می شوند با استفاده از القای مجدد در رشته هیا عصبی حفظ می شود و با توجه به اینکه در هر بار القا از سلولی به سلول دیگر برخی از ویژگی های آن تغییر پیدا می نماید با گذشت زمان مفاهیم برای ما شکل قدم خود را نداشته و برداشت ما از مفاهیم تغییر می یابد. این موضوع همچنین با توجه به اینکه هر سلول در هنگام انتقال مفهومی به سلول دیگر ممکن است اثراتی از مفاهیم دیگری را نیز در خود داشته باشد می تواند اثرات الکتریکی مفاهیم دیگر را به مفهوم مورد نظر انتقال دهد و در نتیجه مفاهیم با گذشت زمان تغییرات بسیار زیادی یافته و ممکن است شکل اولیه خود را نداشته باشد.